احتراث
نویسه گردانی:
ʼḤTRʼṮ
احتراث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشت کردن . (حبیش تفلیسی ) (تاج المصادر). حَرْث . کشاورزی کردن . کشاورزی . || کسب کردن . (تاج المصادر). ورزیدن .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
احتراس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خود راپاس داشتن . (منتهی الارب ). خویشتن را از چیزی نگاه داشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). تحرّس . (زوزنی ). احتفاظ. خ...
احتراص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آزمند شدن . || کوشش کردن .