اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فلاد

نویسه گردانی: FLAD
فلاد. [ ف َ ] (ص ) بیهوده و بیفایده و بی نفع و عبث باشد. (برهان ). فلاده . فلیو. هرزه . هرزه و ساقط از اعتبار، خواه کلام ، خواه شخص متکلم و غیر آن . فلاذ به ذال معجمه غلط است ، با دال مهمله صحیح است . و حق آن است که فلیو و فلیوه چنانکه رشیدی گفته به کاف است نه بافاء، چنانکه در لغت غلیو گذشته است ، چه او مغیر کلیو است مخفف کالیو و کالیوه . (انجمن آرا) :
هرکه را دختر است خاصه فلاد
بهتر از گور نَبْوَدَش داماد.

سنائی .


بجز ثنای تو باشد حدیث جمله فلاد
بجز دعای تو باشد همه سخن هذیان .

شمس فخری .


رجوع به فلیو و فلیوه و غلیو و فلاده شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.