اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذوالنون

نویسه گردانی: ḎWʼLNWN
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) (از: ذوصاحب و مالک و نون به معنی ماهی ) اسم سیف لهم قیل کان لمالک بن قیس اخی قیس بن زهیر لکونه علی مثال سمکة فقتله حمل بن بدر و اخذ منه سیفه ذاالنون فلما کان یوم الهباءة قتل الحرث بن زهیر حمل بن بدر و اخذ منه ذاالنون و فیه یقول الحرث :
و یخبرهم مکان النون منی
و ما اعطیته عرق الخلال .
(تاج العروس ). و در المرصع ابن الاثیر آمده است نام شمشیر مالک بن زهیر است که حمدبن بدر پس از کشتن مالک آن شمشیر بغنیمت برد. (ازالمرصع خطی ابن الاثیر). و بیرونی در کتاب الجماهر گوید: و کان لعمروبن معدیکرب سیف یلقب بذی النون اذکان فی وسطه تمثال سمکة و هو یقول فیه :
و ذوالنون الصفی صفی عمرو
و تحتی الورد مقتعدة [ کذا ] .
و ایضاً:
و ذوالنون الصفی صفی عمرو
و کل وارد الغمرات نامی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل ...
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) ابن احمد سرماری نزیل عین تاب . یکی از ادبای مشهور که بمائه ٔ هفتم هجری میزیست . و وفات او به سال 677 بود. او...
ذوالنون . [ ذُن ْ نو] (اِخ ) ابن محمد. از اصحاب حسن بن عبداﷲ عسگری و یکی از روات او. (معجم الادباء یاقوت ج 3 ص 128 س 3).
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) ابن محمدبن غازی . سومین از امرای دانشمندیّه . در 537.
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) (امیر شیخ ...) پس از صلح میرزا سلطان ابوسعید و میرزا بابر حکومت اند خود را به امیر شیخ ذوالنون و برادرش امیر شیخ...
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) (بنی ...) سلسله ای از امرای طلیطله . از 427 - 478هَ . ق . نخستین کس از این خاندان اسماعیل الظافربن عبدالرحمن بن...
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) شجاع الدین ارغون [ امیر... ] از امرای معاصر میرزا بدیع الزمان که در جزو 3 از ج 4 ذکر اوبکرات آمده است . رجوع به ...
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) محمد ثانی چهارمین از امرای دانشمندیه در سیواس و قیساریه و ملاطیه از 537 - 560 هَ . ق . و نام او محمد ثانی است .
بنی ذوالنون . [ ب َ ذُن ْ نو ] (اِخ ) رجوع به بنی ذی النون شود. از ملوک الطوایف اندلس که از سال 472 تا 478 هَ . ق . در طلیطله حکومت کردند. ا...
ذوالنون جدلی . [ ذُن ْ نو ن ِ ج َ دَ ] (اِخ ) رجوع به زینون جدلی شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.