اجازه ویرایش برای همه اعضا

آل

نویسه گردانی: ʼAL
انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال

آل، موجودی افسانه‎ای که به یاور عوام در صحراها و چشمه‎ها زندگی می‎کند و دشمن زنان تازه از است. آل را به شکلهای گوناگون وصف کرده‎اند: «زنی است که دستهای باریکِ بلند دارد، و پایش هم استخوان فقط است و و گوشت هیچ ندارد، ضعیف‎البنیه است، رنگ چهره‎اش قرمز می‎باشد و بینی او از گِل» (خوانساری، کلثوم ننه، 169) و یا از خمیر (اسدیان و دیگران، 166) است. چشمانی درشت، موهایی سفید (بلوکباشی، 590) و یا سرخ (اسدیان و دیگران، 166)، بینی قرمز رنگ، دو پستان بسیار بزرگ (ساعدی، 142) و بر دوش افکنده (آیلرس، 19)، گیسوان بلند طلائی (بهرام‎بیگی، 82) و تنی پشمالو (امینی، 26) دارد. در افغانستان آل به صورت زنی جوان، با دندانها و ناخنهای دراز، چشمانی اریب در امتداد دو سوی بینی و پاشنه‎های پا، برگشته به سوی جلو تصور می‎شود (هیستینگر، ذیل افغانستان).
نام این موجود خیالی در زبان امنی اَل و اَلک (صورت جمع) (آیلرس، 52؛ داویدیان و ساعدی، 23). در ترکی آذربایجانی، آل و ترکی آسیای مرکزی، اَل ـ بَستی (آیلرس، 48)، و در کردی، هال و آل است است (مردوخ). ظاهراً همة این نامها و جزء اول کلمة «اَلْ ـ بَستی»، از یک ریشة ایرانی و به معنی سرخ است. بنا به روایتهای عامه تا زمانی که زائو به حمام نرفته و ناپاک است، معمولاً تا شش روز یا ده روز پس از زاییدن، اگر تنها بماند آل از دیوار خانه یا راهِ پشت بام یا پنجره و روزن و درِ اتاق، به سراغش می‎آید و جگرش را می‎زند و می‎برد. اگر آل بتواند جگر زن تازه از را به آب برساند و یا از آب بگذراند، سبب بیماری و حتی مرگ او می‎شود. زائویی که آل جگرش را زده و برده اصطلاحاَ «آل زده» و بیماری ناشی از آن را «آل‎زدگی» می‎نامند. گاهی نیز ممکن است آل «جفت بچه » را ببرد. اگر آل جفت بچه را هم ببرد و بخورد، می‎گویند که زائو به بیماری آل‎زدگی دچار می‎شود. اصل و منشأ پیدایی آل و پندارهای مربوط به آن دقیقاً روشن نیست. ظاهراً باید این پندار برخاسته از ذهن و اندیشة مردم جامعه‎های آغازین و مربوط به فرهنگ و زمانی باشد که در آن اعتقاد به آنیمیسم و چیرگی ارواح خبیثه در زندگی مردم جامعه رواج داشته است. برخی از مردم جامعه‎های باستانی به موجودات وهمی و خبیثة تقریباً شبیه آل، مانند «اَلو»، «لَمَشْتُو» و «لی لیث» اعتقاد می‎داشتند. «الو» دیو خبیث و نفرت انگیزی بود که به عقیدة بابلیها با پرواز بر فراز بستر کودکان و ترساندن آنها و گاه مکیدن رایحة زندگیشان باعث مرگ آنها می‎شد (مکنزی، 69). «لمشتو» مادینه دیوی بود که مردم اَکَد و بین‎النهرین اعتقاد داشتند که دشمن نوزادان و ربایندة آنها بوده است (آیلرس، 48). «لی لیث»، که در ادبیات تلمودی نخستین همسر آدم معرفی شده است، در اسطوره‎ها و فرهنگ عامة یهودی، همچون ماده دیوی توصیف شده که دشمن کودکان نوزاد است و شبها به گشت و گذار و شکار می‎پردازد (جودائیکا). هرچند ممکن است که برخی از خصایل و اعمال این ماده دیوها و موجودات خیالی شبیه به آل باشند، لیکن شخصیت و خصوصیات آنها بیشتر با «اُمّ‎الصِّبیان»، ماده دیوی که نوزادان و کودکان را می‎رباید، مطابقت دارد. بعضی آل را با بختک یا فرنجک یکی گرفته و بینی او را مانند بختگ، گِلی توصیف کرده‎اند. بَخْتَک، که آن را «بینی گِلی» هم می‎نامند، به صورت دیوی سهمناک در شبها بر خفتگان پدیدار می‎شود و چون کوهی روی سینة آنها می‎افتد. شخص خفته فقط با گرفتن بینی او می‎تواند از آزارش رهایی یابد. آقاجمال خوانساری در کتاب عقاید انساء، معروف به کلثوم ننه، بینی آل را مانند بختک گلی ذکر کرده و در وصف او از زبان کلثوم ننه چنین نوشته است:
«آل به شناختن بود مشکل،
گیس او سرخ و بینی‎اش از گِل»،
گر بینی بگیر بینی او،
تا ز زائو جگر ندزدد و دل» (ص 15.
آیلرس هم از دیوی به نام «ایسیچی» نام می‎برد که به اعتقاد وایت مردم برخی از شهرهای تابع لصفهان (مانند نجف آباد و کَرسِگان) مانند بختک، بینی گلی دارد و روی اشخاصِ خوابیده می‎افتد و وقتی که بینی‎اش را بگیرند آنها را رها می‎کند. این مردم آل و ایسیچی را یکی می‎دانند و می‎گویند که ایسیچی بچه‎های بد می‎آورد (ص 44, 45). برخی دیگر آل را با «ام‎الصبیان» اشتباه گرفته و تصور کرده‎اند که آل نوزاد را هم می‎زند و می‎برد یا به او آسیب می‎رساند؛ از این‎رو برای حفظ نوزاد را هم می‎زند و می‎برد یا به او آسیب می‎رساند؛ از این‎رو برای حفظ نوزاد از آل‎زدگی نیز چاره‎اندیشی کرده‎اند. مثلاً همدانیها دو گهواره مانند هم درست می‎کنند و در اتاق زائو می‎گذارند تا آل از شناسایی نوزاد درماند و دچار اشتباه شود (ماسه، 1/44). خراسانیها هفت سوزن به لچک نوزاد و هفت سوزن به لچک زائو می‎زنند و به این وسیله از نزدیک شدن آل به زائو و نوزاد جلوگیری می‎کنند و در شبِ ششَ زائو صورت و بدن نوزاد را با سوختة باروت، سیاه می‎کنند تا آل از سیاهی و زشتی روی نوزاد بترسد و به او نزدیک نشود (شکورزاده، 115-116).
دفع آل: مردم برای دفع آل از زائو و پیشگیری از خطر بیماری آل‎زدگی و حفظ سلامت مادر نوزاد، آداب و کارهای مخصوص انجام می‎داده‎اند. از جمله اداب و اعمال آل‎زدایی در فرهنگ عامة ایران، رعایت بعضی تابوها (محرمات)، استعمال نَفِرات (رَماننده‎ها)ی مخصوص و انجام اعمال و شعائر خاصِ دفع آل بوده است.
محرمات: پس از اینکه زنی می‎زایید، تا روز حمام زایمان که معمولاً 6 یا 10 روز به درازا می‎کشید، از انجام برخی اعمال در اتاق او خودداری می‎کردند تا آل به سراغ وی نیاید. مثلاً نام زائو را به زبان نمی‎آوردند و او را به نام مریم، مریم عذرا یا مادر حضرت مسیح(ع) صدا می‎زدند. یا نزد زائو نامی از جن و آل و ارواح خبیث نمی‎بردند، یا زنان را، به جز زنانی که به هنگام زایش در نزد زائو حضور داشته‎اند، اجازه نمی‎دادند که وارد اتاق زائو شوند. زائو و نوزادش را لباسهای سرخ رنگ نمی‎پوشاندند و رختخوابهای آنان را از پارچه‎های سرخ نمی‎دوختند، چون باور داشتند که آل عاشق رنگ سرخ است و این رنگ او را به اتاق زائو جذب می‎کند. زائو را هیچ گاه، به‎ویژه شبها و در شبِ شش، در اتاق تنها نمی‎گذاشتند و 3 روز به زائو آب نمی‎دادند.
رماننده‎ها: مردم معتقد بودند که آل، مانند جنهای دیگر، از چیزهایی می‎ترسد و می‎رمد. این چیزها عبارتند از بعضی اشیای آهنی مانند سوزن، قیچی، چاقو، سیخ، سنجاق و خنجر یا شمشیر و برخی چیزهای سیاه مانند زغال، دودهؤ سوختة باروت، نخ و ریسمان سیاه، و نیز قرآن، ذکر بسم‎الله، نام پاگ مریم و دعاها و اوراد مخصوص دفع جن و پری و آل.
مردم برای این رماننده‎ها یا نَفِرا، خاصیت شرزدایی و جادویی شدیدی تصور می‎کردند و آنها را دافع آل و باطل کنندة اثرات آل‎زدگی سوزن یا سنجاق به لباس او و یا همراه کردن دعا و تعویذ دفع آل با او، از نزدیک شدن شیاطین و اجنه، به خصوص آل، به زائو جلوگیری می‎کردند.
آداب دفع آل: آداب و اعمال خاصی برای دفع آل در فرهنگ عامة ایران در کار بوده و به صورتهای گوناگونی در میان مردم ایران معمول بوده است. در اینجا نمونه‎هایی از این اعمال را که بعضی از آنها جنبة همگانی و بعضی دیگر جنبة محلی داشته است، یاد می‎کنیم:
ماما یا زنی با یک شیء آهنی، مانند سیخ یا کارد، که به آن پیاز کشیده شده بود، و یا با یک دانه زغال، چهار طرف بستر زائو و بچه‎اش را 3 یا 7 بار خط می‎کشید و به گمان خود بر گرد او خصار می‎بست و در هنگام خط کشیدن می‎گفت: «حصار می‎کشم». زنان دیگرِ داخل اتاق می‎پرسیدند: «برای کی؟». پاسخ می‎داد: «برای مریم و بچه اش». می‎گفتند: «پس بکش که مبارک است». بعد سیخ یا کارد را که به آن پیاز کشیده بودند، زیر بستر یا بالای سطح برش آنها صورت آدمی را با چشم و ابرو و دهان و بینی می‎کشیدند و به سیخ می‎کردند (آیلرس، 17). پیاز سیخ کشیده را در روز حمام زایمان زائو بر کف گرمخانة حمام می‎گذاشتند تا وقتی که زائو وارد گرمخانه می‎شود پا روی آن بگذارد و لِهَشْ کند. در خراسان رسم بود که بر مشتی برنج، 4 قُل (4 سورة کوچک قرآن که با کلمة «قل» شروع می‎شود»، می‎خواندند و فوت می‎کردند و بعد دانه‎های برنج را دورتادور اتاق یا بستر زائو می‎پاشیدند و به این ترتیب در مقابل آل، در گرداگرد زائو حصار می‎کشیدند. سوزن یا سنجاقی (در خراسان چهل سوزن و چهل سنجاق) در جفت بچه فرو می‎کردند و آن را در پارچه‎ای سفید می‎پیچیدند و در کوزه‎های سفالینِ گشادِ آب ندیده می‎گذاشتند و یا آن را فقط با یک دانه زغال در باغچة خانه چال می‎کردند، یا در چاه فاضلاب خانه می‎انداختند. یک ریسمان پشمی سیاه به دور اتاق زانو می‎کشیدند، یا 12 فتیلة پنبه‎ای که سر هر یک را با دودة پشتِ زائو می‎کشیدند، یا 12 فتیلة پنبه‎ای که سر هریک را با دور اتاق پشتِ دیگ سیاه کرده بودند، به چهار سوی دیوار اتاق زائو می‎چسباندند (هدایت، 36). دستمالی سیاه به سر زائو می‎بستند (ماسه، 1/42)، چند تار، نخ سیاه و سفید به دور مچ دست او می‎پیچیدند (اسدیان و دیگران، 167)، یا النگویی آهنی به دستش می‎کردند. همدانیها دیگی دودزده و سیاه را واژگونه روی پشت بام اتاق قرار می‎دادند (ماسه، 1/43)، تشتی یا لگنی پر از آب را در استانة در ورودی اتاق زائو می‎گذاشتند، یا آدمکهایی با لباس سربازی درست می‎کردند و روی بام اتاق زائو در یک رج می‎چیدند و آنها را با نخهایی که از آنها آویزان بود، تکان می‎دادند (ماسه، 1/42، 43). در خراسان رسم بود که در آستانة در اتاق زائو باروت آتش می‎زدند تا صدای انفجار و دود و بوی باروت فضای اتاق را پر کند (شکورزاده، 112). اسب زردی را دور خانة زائو می‎تازاندند (امینی، 26). در برخی نقاط برای گمراه کردن آل و اغفال او، اعمال خاصی انجام می‎دادند. مثلاً خراسانیها روی نانی. روغن و شکر می‎مالیدند و آن را با یک کوزة پر از آب، بالای در ورودی اتاق زائو روی بام می‎گذاردند تا آل با دیدن نانِ روغنی و کوزة آب اغفال شود و زائو را از یاد ببرد. ارمنیان جگر سفید بزی را روی بام اتاق زائو می‎انداختند. بعضیها نیز دل و جگر گوسفند یا گاوی را از بالای در ورودی اتاق زائو می‎آویختند تا اگر آل بیاید، فریفتة دل و جگر بشود و به سوی آنها برود.
درمان آل‎زدگی: اگر آل زائویی را می‎زد و سبب بیماری او می‎شد، برای درمان او اعمال و آدابی انجام می‎دادند. این آداب و اعمال را بی‎درنگ پس از بروز نخستین نشانه‎های آل‎زدگی و پیش از آنکه آل جگر زائو را به آب برساند و یا از آب بگذراند، به کار می‎بستند، زیرا معتقد بودند پس از اینکه آل جگر را به آب بزند، دیگر بیمارِ آل‎زده درمان نمی‎پذیرد. آقا جمال خوانساری می‎نویسد: «از آنجا که این ملعون می‎آید و جگر زائو را می‎دزدد و از آب می‎گذراند، اکثر علما گفته‎اند مادام که از آب نگذشته باشد، علاج آن ممکن است و اگر به آب رسانیده باشد دیگر علاج پذیر نیست» (عقایدالنساء، 15). ازجمله اعمالی که برای درمان آل‎زدگی در فرهنگ عامة ایران متداول بوده اینهاست:
مردم خیاو، زائو را روی دو زانو می‎نشاندند و در بالای سر او سینی یا تشت می‎زدند. 4 زن، 2 بال و 2 پای یک مرغ سیاه را از 4 سمت در بالای سر زائو می‎گرفتند و سر می‎بریدند، به گونه‎ای که خونش به سر و روی زائو می‎گرفتند و سر می‎بریدند، به گونه‎ای که خونش به سر و روی زائو بپاشد. به صورت زائو آن قدر سیلی می‎زدند تا کبود شود و او را پیاپی وادار به گفتن «بسم‎الله» و «یا مریم» می‎کردند. سنگ اجاق خانة او را در آب روان می‎انداختند. دعانویسی را بالای سر زائو می‎آوردند. دعانویس دعا و اورادی برای دفع آل‎زدگی می‎خواند و تعویذی می‎نوشت و سنجاقهایی به متکای زائو فرو می‎کرد. گاهی بر سرِ آب می‎رفتند و آب را با داس مس زدند (ساعدی، 142).
در میان عشایرِ چادرنشینِ گِراش و لار رسم بود که مردی شمشیر کشیده بر اسبی سوار می‎شد و اسب را در اطراف چادر زن آل بوده می‎تازاند و با صدای بلند رجز می‎خواند. در همین هنگام زنی پی در ی به صورت زائوی بیمار سیلی می‎زد و زنانی هم دعا و وِرد می‎خواندند (اقتداری، 4):
در میان برخی دیگر از عشایر و روستاییان، به‎ویژه عشایر فارس، رسم بود که شخصی را که به اصطلاح محلی «اودومْدار» می‎نامیدند، بر سر زائوی آل‎زده می‎آوردند تا آل با دیدن او جگر زائو را بازگرداند. «اودومدار» به کسی گفته می‎شد که مدعی بود که آل را دیده و تار مویی یا زیوری یا چیز دیگری از او گرو گرفته است و با خود دارد. این دسته از عشایر و روستاییان معتقد بودند که آل به فرمان شخص «اودومدار» و 7 پشت از اولاد اوست و زائوهای آنها را نمی‎زند و زائوهای دیگر را هم به فرمان آنان آزار نمی‎رساند (بهمن‎بیگی، 81، 82؛ صفی نژاد، 430؛ باستانی پاریزی، 537). همچنین عشایر فارس برای درمان زائوی آل‎زده دسته‎ای موی بز به او می‎دهند تا بپیچد، یا مادیانی را در برابر زائو می‎بندند و به او جو نشان می‎دهند و به این وسیله او را وادار به شیهه کشیدن می‎کنند. گاهی نیز با تفنگ چند تیر در آستانة اتاق زائو شلیک می‎کنند، یا دهان خود را از باروت پر می‎کنند و به صورت زائو فوت می‎کنند، یا با باروت سوخته و یا زغال، دایره‎ها و خالها و علاماتی روی تن او می‎کشند (بهمن‎بیگی، 82).
در میان مردم بیشتر نقاط ایران، رسم بود که مقداری جو در دامن زائوی آل‎زده می‎ریختند و اسبی را می‎آوردند و او را وادار می‎کردند تا جوهای دامن زائو را بخورد. این رسم از قدیم در میان ایرانیان معمول بوده است. آقا جمال خوانساری به این رسم اشاره می‎کند. هنوز هم این رسم در میان بسیاری از مردمِ معتقد به آل، مانند لرهای ایلام و مردم برخی از روستاهای آذربایجان مانند خیاو و یا مشکین شهر، انجام می‎شود (ساعدی، 142؛ اسدیان و دیگران، 167).
در فرهنگ عامة ایران، شخصیت آل چنان شناخته شده و اثربخش بوده است که زنانی را که اندامی درشت و ترسناک و یا خوی و خصلتی بد و شوم دارند، به آن مانند می‎کنند و می‎گویند فلانی «مثل آل» است. به هنگام نفرین نیز اصطلاحهایی مانند: «آل زده» و «آل بُرده» را به کار می‎برند. مادران نیز گاهی به وقت ابراز خشم و غضب خود به کودکان، آنها را با گفتن «انشاءالله آل ببردت»، نفرین می‎کنند.

مآخذ: اسدیان خرم ابادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‎ها در لرستان و ایلام، تهران، مرکز مردمشناسی ایران، 1358ش؛ اقتداری، احمد، فرهنگ لارستانی، تهران، فرهنگ ایران زمین، 1343ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، دانشگاه اصفهان، 1350ش؛ باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، سنگ هفت قلم، تهران، 1358ش؛ بلوکباشی، علی، فرهنگ عامه، تهران، آموزش و پرورش، 1356ش؛ بهمن‎بیگی، محمد بهمن، عرف و عادت در عشایر فارس، شیراز، آذر، 1324ش؛ جودائیکا، ذیل Folklore, Lilith؛ خوانساری آقا جمال، عقایدالنساء و مرآت‎البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، طهوری، 1349ش؛ همو، «کلثوم ننه ـ عقایدالنساء» (بخش دوم)، به کوشش علی‎بلوکباشی، کتاب هفته، شمـ 18 (22 بهمن 1340ش)؛ داویدیان، هـ، و ساعدی، غلامحسین، «تجزیه و تحلیلی از آل و ام‎الصبیان بر مبنای روانشناسی»، سخن، س 16، شمـ 1، (بهمن 1344)؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین شهر، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1343ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامة مردم خراسان، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1346ش؛ صفی نژاد، جواد، طالب آباد، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1355ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1348ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمة مهدی روشن ضمیر، تبریز، مؤسسة تاریخ و فرهنگ ایران، 1355-1357ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ مردوخ، تهران؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334ش؛ هیستینگز؛ نیز:

Eilers, Wilhelm, Die Al, ein persisches Kindbettgespenst, München, 1979; Mackenzie, Donald A., Myths of Babylonia and Assyria, London, under "Alu".
علی بلوکباشی



آل یا زائوترسان موجودی خیالی-افسانه‌ای است. در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازه‌زا را تنها بگذارند، سراغش می‌آید و بدو آزار یا آسیب می‌رساند.

آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخش‌هایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست بهین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان می‌دانند.

آلها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلا در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، در کشورهای ترک‌زبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» معروفند.

در فرهنگ بختیاری‌ها هم وجود آلها با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم می‌خورد.

در روایات ارمنی، آلها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمان کرده (زائو) را می‌دزدند وسبب مرگ او می‌شوند. آنها همچنین با آسیب رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین می‌شوند. آلها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آنها با بچه خود یا بچه جنمی‌کنند. (مانند الفها در باورهای ژرمنی). آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.
اجزای بدن و صورت آلها [ویرایش]

اجزای بدن وصورت آلها بدین سان توصیف شده‌است: بینی گِلی، چشمانی آتشین، موهایی ژولیده و نامرتب، دندانهایی آهنین با نیشهایی به جلو آمده مانند گراز وحشی و پستان‌هایی آویزان مانند پیرزنها. بنابر باورهای کهن، آلها پس از دزدیدن قلب و شش زن و زمانی که دیگر زن زنده نمانده‌است، اقدام به فرار و عبور از اولین آب جمع شده در یک جا یا اولین منبع آب می‌کنند. طلسمهای مانع آل، مانند دیگر طلسمها برای دیگر شیاطین است. این طلسمها شامل افسون، دعا، اشیای فلزی، سیر و پیاز و جلوگیری کردن از رسیدن آل به آب است. در ایران آلها به شکل پیرزنی لاغر و استخوانی با بینی گِلی وصورتی سرخ به همراه سبدی حصیری برا ی شش و جگرهای دزدیده شده تصویر شده‌است. در آسیای میانه، آلها چنین روایت شده‌اند: موجوداتی چاق و زشت و پیرزنانی پرمو با پستان‌های آویزان به همراه سبدی پشمی که جگر و شش‌های قربانیان را درون آن قرار می‌دهند. برطبق بسیاری از روایات خاور نزدیک، خدا یک آل را برای همسری آدم یا اولین بشر آفرید امّا آدم فانی و خاکزاد با آل که از جنس آتش است، ناسازگار بود. این آغاز و ریشهٔ دشمنی آلها با حوا وهمه دختران اوست.
فیلم‌ها و بازی‌ها با موضوع آل [ویرایش]

در سال ۱۳۸۸ فیلمی به نام آل به کارگردانی بهرام بهرامیان بر پایه همین موضوع، ساخته شد. این فیلم در ژانر وحشت و محصول ایران است و بیش از هشتاد درصد آن در ارمنستان فیلم‌برداری شده‌است.[۱] همچنین قرار است بازی ویدیویی آل نیز بر پایه داستان فیلم در سال ۱۳۸۹ ساخته شود.[۲]
پانویس‌ها و منابع [ویرایش]

Wikipedia contributors, «Al (folklore),» Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Al_(folklore)&oldid=303104784 (accessed July 20, 2009).

↑ «بهرام بهرامیان: «آل» فیلم هراس و دلهره است» ‎(فارسی)‎. سینمای ما، ۹ بهمن ۱۳۸۸. بازبینی‌شده در ۱۴ بهمن ۱۳۸۸.
↑ «بازی رایانه‌ای «آل» بهار ۸۹ و با حضور بازیگران اصلی کلید می‌خورد» ‎(فارسی)‎. فارس، ۳۰ دی ۱۳۸۸. بازبینی‌شده در ۱۴ بهمن ۱۳۸۸.

[نمایش]
ن • ب • و
موجودات افسانه‌ای داستان‌های ایرانی
رده‌ها:

افسانه‌های ایرانی
موجودات افسانه‌ای

قس ترکی آذری

Al Ana – Türk, Altay, Tatar, Yakut və Monqol mifologiyalarında pislik ilahəsidir. Hal Ana olarak da bilinir. Qırmızı rəngli geyimləri olan, qırmızı saçlı bir qadındır. Pis ruhlar olan Albıslarla bağlıdır. Çirkin, saçları dağınıq, gözləri qanlı, uzun dırnaqlı, uzun boylu, çox qüvvətli olaraq təyin olunar. Dəvəylə güləşəbiləcək qədər uzun olduğu deyilər. Bəzən Albıs ilə eyni olaraq düşünülər, lakin əslində bütün Albısların başçısıdır. Türk xalq anlayışında də Al Ana qarşılığında Al Ata şəklində bir varlıq tapılmaz. Lakin monqollaradaki Gal Xan (Gal Esege "Atəş Ata") ilə bənzərlik etibarilə Al Ananın əks olunması olaraq düşünülə bilər.
[redaktə]Etimologiya

(Al) kökündən törəmişdir. Aldatmaq, aldatmaq və qırmızı rəng mənalarını ehtiva edər. Monqol kökündə isə Al-Hal dəyişməsinə əlavə olaraq "Gal" (Atəş) mənası da vardır. Yenə monqolcada Halah hərəkəti yandırmaq deməkdir.
[redaktə]Mənbə

Türk Söylence Sözlüğü, Deniz Karakurt PDF
[redaktə]Xarici keçidlər

Türk Mitoloji Sözlüğü, Pınar Karaca (Al Ana) (türk.)
Türk Mitoloji Sözlüğü, Pınar Karaca (Hal Anası) (türk.)
Remil Aliyev: Mif ve Folklor, Yaşar Kalafat (türk.)
Türk Halk Kültüründe Korku (türk.)
Kateqoriyalar: Mifik canlılarTürk tanrılarıTürk mifologiyası

قس ترکی استانبولی

Al Ana, Türk, Altay, Tatar, Yakut ve Moğol mitolojilerinde Kötülük Tanrıçasıdır. Hal Ana olarak da bilinir[1]. Kızıl renkli giysileri olan, kızıl saçlı bir kadındır. Kötücül ruhlar olan Albıslar kendisine bağlıdır. Çirkin, saçları dağınık, gözleri kanlı, uzun tırnaklı, uzun boylu, çok kuvvetli[2] olarak tanımlanır. Deveyle güreşebilecek kadar uzun olduğu söylenir. Bazen Albıs ile özdeş olarak düşünülür fakat aslında tüm Albısların başı ve yöneticisidir. Türk halk anlayışında de Al Ana karşılığında Al Ata şeklinde eril bir varlık bulunmaz. Fakat Moğollaradaki Gal Han (Gal Eseg “Ateş Ata”) kökensel benzerlik itibariyle Ala Ana’nın yansıması olarak düşünülebilir.
[değiştir]Etimoloji

(Al) kökünden türemiştir. Aldatmak, kandırmak ve kızıl renk anlamlarını içerir. Moğolca kökünde ise Al-Hal benzeşmesine ilave olarak “Gal” (Ateş) anlamı da vardır.[3] Yine Moğolcada Halah fiili yakmak demektir.
[değiştir]Kaynakça

Türk Söylence Sözlüğü, Deniz Karakurt PDF
^ Türk Mitolojisi Ansiklopedik Sözlük, Celal Beydili, Yurt Yayınevi (Sayfa - 33)
^ Türk Mitolojisi Ansiklopedik Sözlük, Celal Beydili, Yurt Yayınevi (Sayfa - 230)
^ Mongolian Dictionary, Andras Rajki, ("gal")
[değiştir]Dış bağlantılar

Türk Mitoloji Sözlüğü, Pınar Karaca (Al Ana)
Türk Mitoloji Sözlüğü, Pınar Karaca (Hal Anası)
Remil Aliyev: Mif ve Folklor, Yaşar Kalafat
Türk Halk Kültüründe Korku
Türk Mitolojisinde Anne, Muharrem Kaya
Türk mitolojisi ile ilgili bu madde bir taslaktır. Madde içeriğini genişleterek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
Kategoriler: Türk mitolojisi taslaklarıTürk mitolojisiFars mitolojisiErmeni mitolojisiAsyalı mitolojisi yaratıklarıTürk tanrıçaları

قس روسی

Алы (или Алк) (множественное число) — в мифах армян злые духи, вредящие роженицам и новорождённым: они нападали на беременных женщин и похищали младенцев.
Содержание [показать]
[править]Особенности

В христианизированном мифе бог создал Ал женского пола в качестве подруги для Адама, но тот, будучи существом во плоти, не полюбил Ал, которая была огненной, и тогда бог создал Еву. С этих пор Алы враждебны к женщинам и их потомству.
[править]Описание

Согласно народному представлению, Алы имеют антропозооморфный облик, то есть наполовину люди, наполовину звери: они мохнаты, с огненными глазами, медными когтями, железными зубами. Бывают мужского и женского пола. Живут в горах, песчаниках, часто — в углах домов или хлевов, а их царь — в глубоком ущелье. Алы душат рожениц, поедают их мясо, особенно печень; причиняют вред ребёнку ещё в утробе матери; похищают новорождённых и уносят их к своему царю.
[править]Мощь / Слабость

Ал не может прикасаться к железу. Если воткнуть в его одежду иглу, он надолго лишится силы, так как не сможет сам избавиться от иглы и никому не причинит зла.
Чтобы защитить будущую мать от Ала, на ночь возле нее оставляли меч или нож.
[править]Литература

Мифологический словарь/Гл.ред. Е. М. Мелетинский — М.:'Советская энциклопедия', 1990 г.- 672 с.
Алы // Мифы народов мира. Энциклопедия в 2 томах. — Советская энциклопедия, 1987. — Т. 1.
Категории: Армянская мифологияДемоныДухи

قس انگلیسی

The al is a class of demon in the folklore of the Caucasus, Iran, Central Asia, and southern parts of Russia. Als are demons of childbirth, interfering with human reproduction. The al is known by various other names, including alk in Armenian and Kurdish, ol, hāl and xāl in Tajikistan and Afghanistan, almasti or albasti in Central Asian Turkic speaking countries, and halmasti among the Dards.[1]
Contents [show]
[edit]Traditions

In Armenian tradition, the als steal the lung, liver and heart of women in childbirth, pregnant women, and women who have just given birth. The als also destroy embryos in the womb, causing miscarriage, and can steal babies forty days after childbirth, replacing them with imps.[1] They are male and female. They have clay noses and fiery eyes, and "appear with sharp fangs, disheveled hair, copper claws, iron teeth, the tusks of a wild boar and sagging breasts, resembling a crone."[2] After stealing the organs of a woman, the al attempts to escape and cross the first source of water, after which the woman cannot be saved. Apotropaic wards against als include methods used against other demons (such as charms, prayers, iron objects, onions, and garlic), and preventing the al from reaching water.[3]
In Iran, the al is "a bony, thin old woman, with a clay nose, red face, and a straw or reedy basket hanging from its shoulder, in which the liver or lung of the young mother is placed."[1] In Central Asia, the al is customarily "a fat, ugly and hairy crone with sagging breasts, the one hanging over one shoulder, while hanging over her other shoulder is a woolen bag ... in which she has placed the heart and liver of her victim."[4]
According to numerous Near Eastern traditions, God created an al for Adam's first consort, but the earth-born Adam couldn't adapt to the al's fiery nature; this is the origin of the enmity between the al and Eve and her daughters.[2]
The al is first documented in European literature in the middle of the 19th century.[4]
[edit]Notes

^ a b c Asatrian, 150.
^ a b Asatrian, 149.
^ Asatrian, 149-150.
^ a b Asatrian, 153.
[edit]References

Asatrian, Garnik (2001). "Āl Reconsidered". Iran & the Caucasus (Leiden: Brill Publishers) 5 (1): 149–156. doi:10.1163/157338401X00189. ISSN 16098498. JSTOR 4030855.
[edit]Further reading

Ananikian, Mardiros H. (1925). "Chapter XI: The World of Spirits and Monsters". Armenian Mythology. The Mythology of All Races. Volume VII. New York.
[edit]See also

Lamia
Lilith
This article about a legendary creature is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
Categories: Persian legendary creaturesArmenian mythologyInfancyLegendary creature stubs

قس آلمانی

Als Alk (= Schlucht, Weltinneres) werden in der armenischen Mythologie böse Geister „mit gräßlichen Frauengesichtern“ bezeichnet, die zur Gruppe der Devs gehören. Sie sind Feinde allen Lebens und fügen sowohl Neugeborenen als auch Ungeborenen Schaden zu.[1]
Einzelnachweise [Bearbeiten]

↑ Götter und Mythen der Kaukasischen und Iranischen Völker, S. 89 Online
Kategorien: Armenische MythologieDämon

قس فرانسه

L'Al (ou Alk) est un esprit démoniaque du Caucase, mentionné dans la mythologie perse et arménienne, en Iran, en Asie centrale et dans certaines régions du Sud de la Russie. Il n'intervient qu'à l'occasion des naissances d'enfants, attaquant les femmes enceintes et leur volant leur bébé. Il lui arriverait aussi de voler le foie des femmes. La victime et son enfant mourant dès que l'Al a trempé le foie dans l'eau, ce qu'il fait nécessairement avant de le manger.
Sommaire [afficher]
Étymologie et linguistique[modifier]

L'Al est connu sous bien d'autres noms, notamment alk en arménien et en kurde, ol, hāl et xāl au Tadjikistan et en Afghanistan, almasti ou albasti en Asie centrale, dans les pays de langue turque, et halmasti selon les Dards1.
Al dans les traditions[modifier]

Selon de nombreuses traditions du Proche-Orient, Al était le premier compagnon conçu pour Adam par Dieu. Mais comme il était fait de feu et Adam de terre, ils étaient incompatibles. L'arrivée d'Ève mit Al très en colère, et c'est pour cette raison qu'il s'attaque aux femmes enceintes (tout comme Lilith, la première épouse et seconde compagne d'Adam qui n'est pas censée avoir eu d'enfants)2,3. Il arrive qu'il transporte des ciseaux. Quand il porte un chapeau couvert de petites cloches, il devient invisible. Il préfère les endroits sombres et humides comme les écuries ou les coins des maisons.
Selon la tradition arménienne, Al vole les organes des femmes à l'accouchement, comme les poumons, le foie et le cœur1. Il détruit également des embryons dans l'utérus de leur mère, provoquant ainsi des fausses couches1. Après avoir volé des organes, Al s'enfuit et tente de traverser le premier point d'eau qu'il trouve, car après qu'il l'a franchi, la femme ne peut plus être sauvée4. Quarante jours après un accouchement, Al peut aussi voler un bébé et le remplacer par un diablotin1. L'Al ne peut pas toucher le fer. Si l'on est muni d'un bâton métallique ou d'une aiguille portée dans les vêtements, l'Al n'est plus capable de faire le mal. Dans cet état, il est généralement transformé en serviteur car il ne peut enlever l'aiguille de son propre chef. Pour protéger une future mère, une épée ou un couteau est conservé à son chevet dans le but de conjurer l'esprit.
Description[modifier]
Al peut être masculin ou féminin, il est décrit comme mi-humain mi-animal et doté d'un œil incandescent, de grands crocs, de cheveux longs, épais et en désordre, d'ongles en laiton ou en cuivre, de dents en fer, de défenses de sanglier et de seins affaissés, un peu comme un Crone3.
Al dans la tradition afghane[modifier]
Selon la mythologie afghane, ce sont des jeunes femmes aux cheveux flottants et aux ongles très longs, qui se nourrissent sur les cadavres des morts.
Notes et références[modifier]

↑ a, b, c et d Asatrian, 150
↑ Les superstitions [archive]
↑ a et b Asatrian, 149
↑ Asatrian, 149-150.
Annexes[modifier]

Articles connexes[modifier]
Lilith
Lamia
Liens externes[modifier]
Bibliographie[modifier]
(en) Garnik Asatrian, « Āl Reconsidered », dans Iran & the Caucasus, Leyde, Brill Publishers, vol. 5, 2001, p. 149-156 (ISSN 16098498) [texte intégral, lien DOI (pages consultées le 2008-10-19)]
(en) Mardiros H. Ananikian, Armenian Mythology, vol. Volume VII, New York, 1925, « Chapter XI: The World of Spirits and Monsters »
Portail des créatures et animaux légendaires
Catégories : Créature thérianthropeCréature du feuEspritCréature fantastique de la mythologie perseCréature fantastique de la mythologie arménienneCréature maléfique
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
آل . (ع اِ) گروه خویشان . (مهذب الاسماء). خاندان (مجمل اللغه ). دودمان . دوده . فرزندان . فرزندزادگان . خویشان . خویشاوندان . تبار.اولاد. اهل . ا...
آل . (ص ) سرخ . احمر : دو لب چو نار کفیده چو برگ سوسن زرددو رخ چو نار شکفته چو برگ لاله ٔ آل ۞ . فرخی .از تازه گل و لاله که در باغ بخندد...
آل . (اِ) نام دیوی مادینه ، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که بشب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند. || بیماری که زن نوزاده را ...
آل . (پسوند) َال . چنانکه آله (َاله ) در آخر بعض کلمات ، گاه ادات نسبت باشدو گاه افاده ٔ معنی تشبیه کند، مانند انگشتال به معنی چون انگشت ...
آل . (اِخ ) نام قلعه ای بخراسان : شنیدم از این مرزها هرچه گفت بلندی ّ و پستی ّ و راز نهفت چو آل و چو فخروم و چون دشت گل بخوبی نمود آنچه بو...
از اهل‌ گرفته‌ شده‌ و به‌ معنی‌ کسانی‌ است‌ که‌ به‌ واسطه‌ی‌ فرزندی‌، (آل‌ عمران‌، آل‌ ابراهیم‌، آل‌یعقوب‌) خویشاوندی‌ (آل‌ لوط‌) و یا همشهری‌ بودن‌، ...
زنی استوار و جنگو
اشک آل . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ).
رنگ آل . [ رَ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رنگی که زردیش کم و قدری مایل به سرخی بود. رنگ شکری . رنگ نباتی . (آنندراج ). رجوع به رنگ شک...
آل ا. [ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) اولیای خدا. || (اِخ ) خاندان و احفاد رسول صلوات اﷲعلیه .
« قبلی صفحه ۱ از ۱۵ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.