اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تسلم

نویسه گردانی: TSLM
تسلم . [ ت َ س َل ْ ل ُ ] (ع مص ) فاپذیرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). پذیرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاستدن . (زوزنی ). گرفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || اسلام آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داخل شدن در اسلام . (از متن اللغة). اسلام آوردن و مسلمان شدن : تسلم فلان ، اسلم یقال کان «وثنیاً ثم تَسَلَّم »؛ ای صار مسلماً کما یقال کان بدویاً فتحضر. (از اقرب الموارد). مسلمان شدن . (از المنجد). || راه سپردن و خطا ناکردن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تسلم الطریق ؛ اذا رکبه ُ و لم یخطی ٔ. (منتهی الارب ). || تبری کردن . (از المنجد). دور بودن از کسی چنانکه رابطه ٔ خیر و شری میان آنان نباشد: تسلم منه ُ تبراء لا خیر بینهما و لا شر. (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
تسلم . [ ت َ ل َ ] (ع اِ) کلمه ای است که همیشه مضاف «ذی » واقع شود و معنی آن «به سلامت » می باشد، یقال اذهب بذی تسلم اذهبا بذی تسلمان و...
تثلم .[ ت َ ث َل ْ ل ُ ] (ع مص ) رخنه دار گردیدن . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رخنه شدن . (زوزنی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.