اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سکین

نویسه گردانی: SKYN
سکین . [ س ِک ْ کی ] (ع اِ) کارد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 57) (از دهار) :
از من چو خر ز شیر مرم چندین
ساکن سخن شنو که نه سکینم .

ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 73).


امروز درین دولت و این ملک مهیا
هر قوم که آیند به کین آخته سکین .

معزی .


ز بسکه دیده ٔ عشاق در تو حیران است
ترنج و دست به یک بار میبرد سکین .

سعدی (دیوان چ مصفا ص 728).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سکین . [ س ُ ک َ ] (ع اِ) گورخر. حمار الوحش . (ذیل اقرب الموارد). خر سبک تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ام سکین .[ اُم ْ م ِ س ِک ْ کی ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع).
ثکین . (اِخ ) کوهی است دربادیه در شعر عبدالمسیح بن نفیله . (مراصد الاطلاع ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.