زعزع
نویسه گردانی:
ZʽZʽ
زعزع . [ زَ زَ ] (ع ص ) سیر زعزع ؛ سیرشتاب که اندر آن جنبش بسیار باشد. و ریح زعزع ؛ باد سخت جنباننده . (یادداشت ، بخط مرحوم دهخدا). ریح زعزاع . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
زازا. (اِخ ) طبقه ای از ایرانیان در میان اکراد. مرحوم رشید یاسمی آرد: در قرن بیستم تحقیق محققان به اینجا رسید که در میان اکراد یک طبقه ٔ ...
ضعضع. [ ض َ ض َ ] (ع ص ) ضَعضاع . رجوع به ضعضاع شود.
ذأذاء. [ ذَءْ ] (ع مص ) بازداشتن . نهی کردن . منع کردن . || دست اندازان رفتن . ذَأذَاءةً، ذَاءْذاءً، تَذَاءْذَاَ.
ضأضاء. [ ض َءْ ض َءْ ] (ع اِ) بانگ و فریاد مردمان در جنگ . (منتهی الارب ).