اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بایزه

نویسه گردانی: BAYZH
بایزه . (اِ) رجلان . (السامی فی الاسامی ). پاچه . بازه . پایزه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بایزه . [ زِ ] (اِ) پایزه . کلمه ٔ مغولی . و عبارت بوده است از یک نشان طلا که بر آن سر شیر منقوش بوده و از طرف امرای بزرگ به فرماندهان و...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بائضه . [ ءِ ض َ ](ع ص ) تأنیث بائض . دجاجة بائضة و بیوض ؛ ماکیان خایه نهاده . (منتهی الارب ). ماکیان تخمی : دجاجة بیوض ؛ مرغ که خایه نهد. تخم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.