گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کماندان نویسه گردانی: KMANDʼN کماندان . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ فرمانده . سرکرده . (فرهنگ فارسی معین ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی کماندان کماندان . [ ک َ ] (اِ مرکب ) قربان . (آنندراج ). غلاف کمان و کمان جوله . (ناظم الاطباء). آلتی که کمان را در آن جا دهند. قربان . کمان خانه . (ف... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود