اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بایر

نویسه گردانی: BAYR
بایر. [ ی ِ ] (ع ، ص ) ۞ زمین خراب نامزروع . (از منتهی الارب ). بائرة یا بائر.مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع . غیر مزروع . نامزروع و تأنیث آن بائرة است . (آنندراج ). زمین خراب . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ویران . بی بنا. بی زرع و کشت . خاک مرده . ناآباد. غیر ذی زرع . زمین ناکشته که به زرع و درختکاری آباد نشده باشد. ج ، بور. (از اقرب الموارد). زمین ویران : طاهر نصرآبادی در احوال میرزا ابوالحسن نواده ٔ میرابولمعالی نوشته که میرابوالمعالی در خدمت شاه عباس ماضی کمال اعتبار داشت ،رقمی به او عنایت کرده بود که هر زمین بایری که در آن ولایت باشد آبادان کند جهت خود، چنانچه شصت ودو تومان از مال او به سیورغال مقرر بوده . (از آنندراج ).
لگد کنند و چرند آنچه گندم و سبزه است
چنانکه دایر و بایر شود همه یکسان .

ظهیرالدوله صفا.


|| هلاک شده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
- رجل حائر و بائر ؛ مرد سرگشته و خودرأی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد گمراه سرگشته که به هیچ چیز توجه نکند و از راه راست پیروی نکند و مطیع راهنمایی نشود. و کلمه ٔ بائر اتباع حائر است . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بائر. [ ءِ ] (ع ص ) از بوار، مقابل دایر. فاسد. بی حیز. متروک . || زمین بائر؛زمین خراب و نامزروع . در عربی : بائرة؛ زمین خراب نامزروع . (منتهی ...
بعیر. [ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شتر نه ساله و یا چهارساله و گاهی در ناقه هم استعمال کنند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب ...
بعیر ضامر= شتر باریک میان. (مؤید الفضلاء). رک. بعیر.
بعیر محذود = شتر که بر رخساره‌ی وی داغ باشد. - در لغتنامه مدخل مستقل نداشت، ذیل واژه‌ی داغ آمده است.
بعیر مسموم = اشتری دردگرفته. (مهذب الاسماء). در لغتنامه مدخل مستقل نداشت، ذیل واژه‌ی مسموم آمده است.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.