اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وضعة

نویسه گردانی: WḌʽ
وضعة. [ وَ ع َ ] (ع مص ) ضعة. نهادن . (منتهی الارب ). یقال : ضع هذه اللبنة غیر هذه الوضعة؛ یعنی بِنِه این خشت را جز این نهادن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) نوع و هیأت ِ نهادن . (ناظم الاطباء). || موضع و مرکز. (از اقرب الموارد). گویند: ضع اللبنة غیر هذه الوضعة. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
وضعة. [ وِ ع َ ] (ع مص ) نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) موضع و مرکز. (اقرب الموارد). وَضْعة. (اقرب الموارد). رجوع به وَضعة شو...
وزعة. [ وَ زَ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وازع . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). به معنی سرهنگ و سالارلشکر و مهتمم امورات آن . (منتهی الارب ) (آنندراج...
وضاءة. [ وَ ءَ ] (ع مص ) چیره شدن در مواضات (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، و مواضات ، با هم چیرگی جستن در پاکیزگی و خوبی است . (منتهی الار...
وضاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِمص ) خوبی . || پاکیزه رویی . (منتهی الارب ).
وضاح . [ وَض ْ ضا ] (ع ص ) بسیار واضح و آشکار. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || دندان نیک روشن و آشکارا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ||...
وذاة. [ وَ ] (ع اِ) آنچه بدان رنج و سختی کشند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). گویند: اصابته وذاة. (از اقرب المو...
وذاءة. [ وَءَ ] (ع اِ) بیماری . گویند: مابه وذاءة؛ ای لاعلة به . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عیب . (المنجد) (از اقرب الموارد). بیماری و عیب ...
وذاح . [ وَ ] (ع ص ) زن تباه کارفرومایه . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). زن فاجر و بدکاری که از بنده ٔ خود پیروی کند. (ناظم الاطباء).
دیر ابن وضاح . [ دَ رِ اِ ن ِ وَض ْ ضا ] (اِخ ) در نواحی حیرة است . (از معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.