اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میعة

نویسه گردانی: MYʽ
میعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) رفتن اسب وروان شدن و شادمان رفتن آن . (ناظم الاطباء). رفتن اسب . (منتهی الارب ). و رجوع به میع شود. || رفتن چیزی ریخته چون آب و روغن و جز آن . (منتهی الارب ). میع. رفتن چیزی چون آب و روغن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
میعة. [ م َ ع َ ] (ع اِ) شادمانی . || اول رفتار اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اول تک اسب . (مهذب الاسماء). || اول جوانی ...
حب میعة. [ ح َب ْ ب ِم َ ع َ ] (اِ مرکب ) حب فلاطن . (قانون ابوعلی سینا).
میعه . [ م َ ع َ ] (ع اِ) ماده ٔ خوشبوی صمغ و سقزی که از یکی از اشجار طایفه ٔ آبنوس اخذ می شود. (ناظم الاطباء). رجوع به میعة شود.- میعه ٔ سا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
میاح . [ م َی ْ یا ] (ع ص ) میاحة. خرامان مانند رفتار بط رونده . گویند رجل میاح . (ناظم الاطباء). خرامان رونده ، و میاحة مؤنث آن است . (از آنن...
میاه . (ع اِ) ج ِ ماء. (ترجمان القرآن جرجانی ص 85) (منتهی الارب ).آبها. ج ِ ماء که در اصل ماه بود به معنی آب . (غیاث )(آنندراج ). || کنایه ...
میعه ٔ سایله. [ م َ ع َ ] (ع اِ) ماده ٔ خوشبوی صمغ و سقزی که از یکی از اشجار طایفه ٔ آبنوس اخذ می شود. (ناظم الاطباء) آنچه بخودی خود از درخت [ میعة ] ...
عگله میاه . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از رودخانه ٔ جراحی و محصول آن غلات ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.