اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موس

نویسه گردانی: MWS
موس . [ م َ ] (ع مص ) موی ستردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تراشیدن . (المصادر زوزنی ). || ستردن موی سر کسی را. (ناظم الاطباء). || استوار کردن استره را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || به دست بیرون آوردن نطفه از رحم ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به دست آوردن نطفه از زهدان ماده شتر. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
موس . (اِ) در لهجه ٔ طبری ، کون . (یادداشت مؤلف ).
موس . (اِ صوت ) صوتی که از جمع آوردن پیاپی لبها و آرام به درون کشیدن نفس پیدا آید.- موس کشیدن ؛ آوا برآوردن از میان لبهای بهم آمده یا...
موس . (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 80 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز با 387 تن سکنه . آب آن از چاه ...
موس Muss دانستین خیانت گویش پارسی غور
مؤس . [ م َ ئو ] (ع ص ) سخن چین و نمام . (ناظم الاطباء). مؤوس . مائس . ممأس . مئوس .
موس موس . (اِ صوت ) حکایت آواز و صوت لبها که بهم آید و نفس آرام و به توالی به درون کشیده شود خوشایند کودک یا جلب توجه او را.
موس موس کا. (مازنی ) کون کون بازی .گونه ای از همجنس بازی کودکانه است که دو پسر با رضایت هم انجام میدهند.
موس موس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز برآوردن از لبهای جمعآمده و نفسهای آرام به توالی به درون کشنده . || (اصطلاح عامیانه ) دم جنبان...
نای موس . (اِ) نام سازی است که خنیاگران نوازند و آن را موسیقار نیز خوانند. (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). و صاحب برهان نای لوس نوشته به «لام » ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.