اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آچار

نویسه گردانی: ʼACAR
آچار. (اِ) پرورده ها و ترشی ها در آب لیمو و سرکه و امثال آن . ترشی . چاشنی : این مرد... آچارها و کامه ها نیکو ساختی ... امیر وی را بنواخت و گفت از گوسفندان خاص پدرم وی بسیار داشت ... یله کردم بدو. (تاریخ بیهقی ).
آچار خدای است مزه وْ بوی خوش و رنگ
با سیب و ترنج آمد و جوز و بهی و نار.

ناصرخسرو.


آچار سخن چیست معانی و عبارت
نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار.

ناصرخسرو.


نمی بینی کز آن آچار اگر خاکی تهی ماند
ترا ای خاک خور، آن خاک بی آچار نگْوارد.

ناصرخسرو.


چو آچار است لفظ فارس درخورد
که بی آچار چیزی کم توان خورد.

امیرخسرو دهلوی .


|| مطلق میوه ها و ترشی ها و مربَّیات و ریچار و ریصار و خوشاب که برای تیز کردن اشتها خورند :
ز آچارها هرچه باشد عزیز
ترنج و به و نار و نارنج نیز.

نظامی .


|| در فرهنگها این کلمه را به معنی زمین سراشیب و پست و بلند ضبط کرده و این بیت را شاهد آورده اند :
زمینی نیست در عالم سراسر
از این پژمرده تر زین بس عجب تر
دو گونه جای باشد صعب و دشوار
یکی دریا دگر آچار و کهسار.

(ویس و رامین ).


|| (ص ) درهم آمیخته و ضم کرده . (برهان ).
- آجیل آچار ؛ آجیل که بدان زعفران و آب لیمو و گلپر زنند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
آچار. (ترکی ، اِ) (ظ. از آچمق ترکی گشودن ) کلید. دست افزار فلزین که بدان چوب پنبه ٔ شیشه و پیچ و مهره های آهنین را باز کنند.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.