اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منصاح

نویسه گردانی: MNṢAḤ
منصاح . [ م ُ] (ع ص ) آبی که فراگیرد سطح زمین را. (ناظم الاطباء). آب روان و جاری بر روی زمین . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
منساح . [ م ِ ] (ع اِ) آنچه بدان خاک پرانند. به فارسی سکو است . (منتهی الارب ). جاروب و سکو و ابزاری که بدان خانه را بروبند. (ناظم الاطبا...
منساة. [ م ِ / م َ ] (ع اِ) عصا و چوبدستی که بدان ستور رانند. (ناظم الاطباء). عصا. (از اقرب الموارد). عصا بدان جهت که به وی ستور رانند. مِنس...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
منساءة. [ م ِ / م َ س َ ءَ ] (ع اِ) عصا. ج ، مناسی . (مهذب الاسماء). عصا. (ترجمان القرآن ) (صراح ). عصا بدان جهت که به وی ستور رانند. مِنساة. م...
منساءة. [ م َ س َ ءَ ] (ع مص ) بانگ برزدن شتران را. نَس ء. (منتهی الارب ). نَس ء. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نس ء شود. || به ن...
منسعة. [ م ِ س َ ع َ ] (ع ص ) زمین زودرویاننده ٔ گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زمین زودرویاننده ٔ گیاه و گویند زمینی که ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.