اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مراق

نویسه گردانی: MRʼQ
مراق . [ ] (اِخ ) نام ستاره ای در صورت مراءةالمسلسلة. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مراق . [ م َ راق ق ] (ع اِ) ۞ مراق البطن ؛ تنگ و نرم جای شکم . ۞ (منتهی الارب ). پوست شکم . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی از یادداشت مؤلف ). زیر شک...
مراق . [ م ِ / م ِ راق ق ] (ع اِ) نام بیماری است در شکم . ۞ (ناظم الاطباء). در طب قدیم نوع مالیخولیا که آن را ناشی از سودا میدانستند و عق...
مراق . [ م ُ ] (ع ص ) ریخته شده . (ناظم الاطباء): اراق الشی ٔ؛ صبه ؛ فالشی ُٔ مراق . (متن اللغة). رجوع به اراقة شود.
مراق . [ م ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ مارِق ، به معنی آنکه از دین خارج شده است . (از متن اللغة). رجوع به مارق و مرق و مروق شود.
مراق . [ م َرْ را ] (ع ص ) خوردی فروش . شورباپز. (دستور الاخوان ).خوردی پز. شوربافروش . (زمخشری ، از یادداشت مؤلف ).
(marâq یکی از ستارگان خرس بزرگ) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: پولاهه pulâhe (سنسکریت: pulaha)*** فانکو آدینات 09163657861
مراغ . [ م َ ] (ع اِ) غلطیدن گاه ستور. (منتهی الارب ). مراغة. جایگاه تمرغ دواب . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). جای غلط زدن چارپایان . جای ...
مراغ . [ م َ ](اِخ ) دهی است از دهستان چارکی بخش لنگه ٔ شهرستان لار، در 90هزارگزی شمال غربی لنگه و جنوب کوه سفید، دردامنه ٔ گرمسیری واقع ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.