اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وایل

نویسه گردانی: WʼYL
وایل . [ ] (اِخ ) قریه ای است در سه فرسخی سیستان . (از یادداشت های مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای است از عرب .مؤلف تاج العروس آرد: وائل ، اسم رجل غلب علی حی .
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) قبیله ای است از عرب . (از لباب الالباب نقل ازغیاث ). و قدیجعل اسماً للقبیلة فلایصرف . (تاج العروس ). شعبه ای از قبیله ٔ ب...
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) نام قریه ای است . (از لباب الالباب نقل از غیاث ).
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ابی القعیس صحابی است . (منتهی الارب ). و گویند وائل بن افلح بن ابی القعیس عم رضاعی عائشه . (تاج العروس ) و (الاصابة...
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن افلح . رجوع به وائل بن ابی القعیس شود.
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حجرالحضرمی . مؤلف تاج العروس آرد: وائل بن حجربن ربیعة و یعرف بالقیل روی عاصم بن کلیب عن ابیه عنه - انتهی . پیغ...
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن داود. ابوبکر. تابعی است .
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن رباب قرشی سهمی خود و برادرش معمر صحابی بودند. رجوع به الاصابة ج 6 ص 313 قسم اول شود.
وائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن زیدبن قیس بن عمارة. یکی از بزرگان طایفه ٔ عماره است . رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 327 چ محمد سعیدالعریان شود.
وائل .[ ءِ ] (اِخ ) ابن صریم الیشکری . ابن عبدربه گوید: وائل بن صریم یشکری از یمامه بیرون آمد. پس بنواسیدبن عمروبن تمیم با او مصادف شدند...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.