اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیوسالار

نویسه گردانی: DYWSALAR
دیوسالار. [ وْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سالار دیوان . رئیس دیوان . || رئیس بزرگ . سالار عظیم . || بدکردار و دیوکردار. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
دیوسالار. [ وْ ] (اِخ )علی سالار فاتح از ملاکان و متنفذان مازندران و از مردم کجور (فوت 1326 هَ .ش . / 1367 هَ .ق .). وی در انقلابات اوائل مش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.