اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مروذی

نویسه گردانی: MRWḎY
مروذی . [ م َرْ رو ] (ص نسبی ) منسوب به مروذ، یعنی مروروذ. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مروذ و مروالرود شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
مروزی . [ م َرْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به مرو شاهجان . (از الانساب سمعانی ). || ساخته ٔ مرو. || اهل مرو. از مرو. مرغزی : فأما الطعم والجودة...
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب ابراهیم بن احمدبن اسحاق مروزی خالد آبادی ، مکنی به ابواسحاق فقیه قرن چهارم هجری است . رجوع به ابواسحاق ...
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) مکنی به ابوالعباس و مشهور به ابن جبود. از شاعران عصر مأمون عباسی . رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب ابویحیی که ابن ابی اصیبعه از او نام برده است . رجوع به ابویحیی مروزی شود.
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمد بن محمدبن الحجاج است . او در فقه بر مذهب احمدبن حنبل بود و از اوست : کتاب السنن بشواهد الحدیث . (از الف...
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمدبن محمدبن مسروق ، مکنی به ابوالعباس . رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمدبن نصر، از فقهای شافعی . رجوع به احمدبن نصر در ردیف خود شود.
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب جعفربن احمد، مکنی به ابوالعباس از مؤلفان قرن سوم هجری ، رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.
مروزی . [م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب محمدبن احمدبن عبداﷲ مروزی قاسانی ، مکنی به ابوزید فقیه بزرگ شافعی در قرن چهارم هجری . رجوع به ابوزید (محمد...
رفیع مروزی . [ رَ ع ِ مَرْ وَ] (اِخ ) از گویندگان عهد سلاجقه ٔ خراسان بود و در رفعت سخن از جوزا درگذشته بود و حسن و جمال کلام وی بساط حسن حو...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.