اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سمت

نویسه گردانی: SMT
سمت . [س َ ] (ع اِ) طرف . سوی . (ناظم الاطباء) : نه راه سوی مقصدی بیرون توانستم برد و نه بر سمت راه حق دلیلی و نشان یافتم . (کلیله و دمنه ). || نزد. || جانب و کنار. (ناظم الاطباء). جانب . (غیاث ) (آنندراج ). || ناحیه . ولایت . کشور. محله . وطن . || راه . طریق . (از ناظم الاطباء). راه و روش نیکو. (منتهی الارب ). راه راست و روش نیکو. (غیاث ) (از آنندراج ). || (اصطلاح نجوم ) زاویه ای که حاصل میشود از تلاقی دایره ٔ نصف النهاربا سطح عمودی کوکبی . (ناظم الاطباء) (از تعریفات ).
- سمت الرأس ؛ جانب سر و اکثر از این لفظ میان فلک ، یعنی وسطالسماء مراد باشد. چه انسان را کاچک سرخود محاذی وسط آن معلوم میشود. (آنندراج ). نقطه ٔ عمود از آسمان یعنی آن که بطور دقت در فوق شخص ناظر واقع شده . (ناظم الاطباء) (غیاث ) : هرگاه که آفتاب بنقطه ٔ حمل آید از سمت الرأس یعنی از راستای سر ساکنان عمارت زمین . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
|| صورت . هیئت . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قصد و آهنگ . (آنندراج ) (غیاث ) (از ناظم الاطباء). || سکینه و وقار. || حسن سیرت و طریقت . || مذهب . (از ناظم الاطباء). || (مص ) براستی میانه راه رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بر سیرت نیکو رفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || قصا کردن . (دهار) (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || بحدس و گمان راه یافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رفتن بر گمان . (تاج المصادر بیهقی ). || آماده کردن رای و وجه سخن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
سمت . [ س َ م َ ] (اِ) سَمَد. نامی که در طوالش و اطراف رشت به اوجا دهند. رجوع به اوجا شود. (یادداشت بخط مؤلف ).
سمت . [ س ِ م َ ] (ع اِ) سمة. قرابت و خویشی . (ناظم الاطباء). || رتبه . مقام : و دانستیم رأی هند که این جمع بنام او کرده اند سمت پادشاهی...
خط سمت . [ خ َطْ طِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد ارباب هیئت خطی است که دو نقطه ٔ سمت را بیکدیگر اتصال می دهد. (یادداشت بخط مؤلف ).
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اوتراردا ūtrârdâ (سنسکریت: ūttarârdha)**** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: کتیپال kotipâl (سنسکریت: kotiphala) **** فانکو آدینات 09163657861
نقطه ای در آسمان که کاملا بالای سر آدمی باشد. Zenith
دائره ٔ سمت . [ ءِ رَ / رِ ی ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دائره ای عظیمة از فلک که بر دو قطب افق و دو قطب منطقه بگذرد. صاحب کشاف اصطلاح ...
سمط. [ س ِ ] (ع اِ) رشته ٔ مروارید. (غیاث ) (مهذب الاسماء) (دهار) (السامی ). رشته ٔ مروارید یا شبه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : خامه ٔ او...
سمط. [ س َ] (ع مص ) پاکیزه کردن موی بزغاله جهت بریان کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اورود کردن بزغاله را جهت بریان کردن . (ناظم الاطبا...
سمط. [ س ُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ سِماط، به معنی آنچه بدان طعام کشند و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) ناقة سمط؛ شتر ماده بیداغ و...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.