ذونیرب
نویسه گردانی:
ḎWNYRB
ذونیرب . [ ن َ رَ ] (ع ص مرکب ) شریر. نمام . رجل ذونیرب ؛ مرد شریر و بد. (منتهی الارب ). و در تاج العروس آمده است : ذونیرب ؛ شریر، ای ذوشر و نمیمة، قال عدی ّ بن خزاعی :
و لست بذی نیرب فی الصدیق
و مناع خیر و سبابها.
قال . ابن بری صواب انشاده :
و لست بذی نیرب فی الکلام
و مناع قومی و سبابها
و لا من اذا کان فی معشر
اضاع العشیرة و اغتابها
ولکن اطاوع ساداتها
و لا اعلم الناس القابها.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.