خشخاش کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). ریزریز کردن . بسیار خرد کردن . (یادداشت بخط مؤلف )
: برگرفت آن آسیا سنگ و بزد
بر مگس تا آن مگس واپس خزد
سنگ روی خفته را خشخاش کرد
وین مثل برجمله عالم فاش کرد
مهر ابله مهر خرس آمد یقین
کین او مهر است و مهر اوست کین .
مولوی .