عینان
نویسه گردانی:
ʽYNAN
عینان . [ ع َ ی َ ] (ع مص ) چشم کردن مرد را. و چشم زخم رسانیدن و بر چشم زدن . (از منتهی الارب ). || روان گردیدن آب و اشک . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَین . رجوع به عین شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عینان . [ ع َ ن ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عین ، در حال رفع. رجوع به عین شود. || دو فرورفتگی در کنار زانو. (ناظم الاطباء). رجوع به عین شود.
عینان . [ ع َ ن ِ ] (اِخ ) فراز کوه «احد» است درمدینه . و گویند نام دو کوه است واقع در نزدیکی کوه احد، لذا غزوه ٔ احد را «یوم عینین » نیز گفته...
اینان . (ضمیر) ج ِ این : همه تفاخر آنان بجود و دانش بودهمه تفاخراینان بغاشیه است و جناغ . منجیک .ایشان بعزیمت رفتند و اینان بخراسان آمدند. ...