اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

لاوا

نویسه گردانی: LAWʼ
لاوا. [ وَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) نه بخدا. نه سوگند با خدای . قید نفی است بجای هرگز و ابداً :
هرچه در شرط جوانمردی باشد بدهد
هیچکس دیده جوانمرد چنین ، لاواﷲ.

فرخی .


لاواﷲ کاین بساط معمور
نطعی است که نیست قطع ازو دور.

نظامی .


سرو می گفت که من همسر بالای توام
گفت گل قد تو و قامت او لاواﷲ.

نجیب الدین جرفادقانی .


کسی آزار درویشان تواند جست لاواﷲ
که گر خود زهر پیش آری بود حلوای درویشان .

سعدی .


مگر آن درم ها را دزد برد؟ گفت لاواﷲ بدرقه برد. (گلستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
لأواء. [ ل َءْ ] (ع اِ) سختی . (منتهی الارب ). و منه الحدیث : من کان له ثلاث بنات فصبر علی َلأوائهن کن ّ له حجاباً من النار.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.