الاقی
نویسه گردانی:
ʼLAQY
الاقی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اُلقیَّه . رجوع به اُلقیه شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
علاقی . [ ع َ قا ] (ع اِ) ج ِ علاقیة. (اقرب الموارد). رجوع به علاقیة شود.
علاقی . [ ع ُ قا ] (ع اِ)ج ِ علاقیة. || ج ِ عِلاقة. (ناظم الاطباء).
علاقی . [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) حصاری است در بلادبجه در جنوب سرزمین مصر، و در آن معدن طلا وجود دارد. شخص میتواند در آن حفاری کند و اگر چیزی به...