اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مغلوبه

نویسه گردانی: MḠLWBH
مغلوبه . ۞ [ م َ ب َ ] (ع ص ) کنایه از جنگ درهم آمیخته . و جنگ مغلوبه مشهور است . (آنندراج ) :
ز مغلوبه گردد یکی روی و پشت
دل و گرده کوشنده در چنگ و مشت .

ظهوری (از آنندراج ).


- جنگ مغلوبه ؛ جنگ به انبوه . جنگی که طرفین متخاصم همه در هم آویزند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مغلوبه گشتن جنگ ؛ شدت یافتن جنگ . درهم آویختن طرفین متخاصم :
مژگان او دو صف شد و مغلوبه گشت جنگ
آنگاه آمدند به هم آشنا برون .

مسیح کاشی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مغلوبة. [ م َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مغلوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغلوب شود.
مغلوبة. [ م ُ ب َ ] (ع ص ) حدیقة مغلوبة؛ باغ به هم نزدیک و در هم پیچیده درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مقلوبة.[ م َ ب َ ] (ع ص ) مؤنث مقلوب . رجوع به مقلوب شود.- ارض مقلوبة ؛ دیار قوم لوط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| ماده شتر گرفتار بیما...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.