اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شتاب آوریدن

نویسه گردانی: ŠTAB ʼAWRYDN
شتاب آوریدن . [ ش ِوَ دَ ] (مص مرکب ) شتاب آوردن . شتافتن :
بباید بسیچید ما را به جنگ
شتاب آوریدن به جای درنگ .

فردوسی .


شتاب آوریدن به دریا و دشت
چرا؟ چون به نانی بود بازگشت .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.