اجازه ویرایش برای همه اعضا

آسیه

نویسه گردانی: ʼASYH
ãsya این واژه در سنسکریت به معنی: چهره، رخ، رو، رخسار می باشد. از این رو گمان می رود که از سنسکریت با همان معنی به زبان عربی و عبری راه یافته باشد؛ و این که دهخدا آن را به معنی زن اندوهگین آورده است، خردمندانه به نظر نمی رسد؛ زیرا عبریان نام های با
معنی ناخوشایند بر روی فرزندان خود نمی نهادند و دهخدا نیز برای این معنی خود سندی ارائه نکرده است. **** علی محمد عالیقدر 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
آسیه . [ ی َ ] (ع ص ،اِ) تأنیث آسی . حزینه . زنی اندوهگین . || خاتنه . آلت ختنه کردن . || زن بجشک . (ربنجنی ). طبیبه . ج ، اَواسی ، آسیات . ...
آسیه . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ اِساء. ادویه .
آسیه . [ ی َ ] (اِخ ) بنت مزاحم . نام زن فرعون که گویند موسی علیه السلام را از نیل برگرفت و نهان از شوی بپرورد : بازگفت او این سخن با آس...
ام آسیه . [ اُم ْ م ُ ی َ ] (اِخ ) بنت حافظ ابی محمدبن ابی طالب احمدبن مرزوق باقداری . او راست کتاب مشیخةالشیخة. (از کشف الظنون ج 2).
آصیه . [ ی َ ] (ع اِ) آش که از گندم و خرما کنند.
عصیة. [ ع ُ ص َی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) مصغر عَصا. چوبدستی کوچک و خرد. (از ناظم الاطباء). رجوع به عصا شود.
عصیة. [ ع ُص َی ْ ی َ ] (اِخ ) مادر اسب حذیمة است ، و از آن است مثل «العصا من العصیة»، که منظور این است که کارها بهم مربوط است . (از منتهی ...
عصیة. [ ع ُ ص َی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن خُفاف بن امری ءالقیس بن بهثة، از بنی سُلیم بن منصور. جدی است جاهلی و فرزندانش بطنی از سلیم از قیس عیلان...
اسیه دمیان . [ ] (اِخ ) مؤلف مجمل التواریخ و القصص گوید (ص 70): «و حدیث شکارگاه و کنیزک و تیر انداختن [ بهرام ] بر آهو، آنک بر صورتها نگا...
ابن ابی عاصیة السلمی . [ اِ ن ُ اَ عا ی َ تِس ْ س ُ ل َ ] (اِخ ) او را پنجاه ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
آسیه
۱۳۹۹/۰۸/۱۸
0
0

سلام خوبه


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.