گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سالاد نویسه گردانی: SALAD سالاد. (اِخ ) ۞ یکی ازایالات مجارستان بطول 150 و بعرض 20 هزارگز و مرکز آن «ساله آیرس » است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی سالاد سالاد. (فرانسوی ، اِ) ۞ غذایی مرکب از کاهو و سرکه وروغن زیتون و جز آن که در سر سفره یا میز گذارند. سالاد سالاد. (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی کلاه خود سبک که جنگجویان اروپائی از قرن پانزدهم تا هفدهم آن را بر سر می نهادند. سالاد الویه بر طبق دستور خوراک روسی بنام Olivier تهیه می شود که در زمان حکومت قاجار به مرزهای شمالی ایران وارد شد. این خوراک را بر سر میز ویژه سال نو قرار می دا... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود