گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فرسان نویسه گردانی: FRSAN فرسان . [ ف ُ ] ۞ (ع ص ، اِ) ج ِ فارِس ، به معنی سوار یعنی صاحب اسب . (آنندراج ). ج ِ فارِس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی فرسان فرسان . [ ف َ ] (اِ) نام جانوری است که از پوست آن پوستین سازند. (برهان ). فنک . فنه . آس . (یادداشت به خط مؤلف ). هر جانوری که از پوست آن... فرسان فرسان . [ ف َ ] ۞ (اِخ ) از قرای اصفهان است . (معجم البلدان ). فرسان فرسان . [ ف ُ ](اِخ ) از قرای افریقاست در مغرب . (معجم البلدان ). فرسان فرسان . [ ف َ رَ ] (اِخ ) جزیره ای است آبادان به بحرین . (منتهی الارب ). فرسان فرسان . [ ف َ رَ ] (اِخ ) لقب قبیله ای است و از آن قبیله است عبدید فرسانی . (منتهی الارب ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود