اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وضخ

نویسه گردانی: WḌḴ
وضخ . [وَ ] (ع مص ) نیم پر کردن دلو را. || آب اندک دادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کم آب گردیدن چاه . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ام وضخ . [ اُم ْ م ِ وَ ض َ ] (ع اِ مرکب ) میش . گوسفند ماده . (از المرصع). وَضَخ به معنی شیر است . (از اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.