اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلیه

نویسه گردانی: ʼALYH
آلیه . [ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث آلی ّ: اجسام آلیه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آلیه . [ ی َ ] (اِخ ) شاید نام محلی که قصر آلیه منسوب بدانجاست . (مراصدالاطلاع ).
اعضاءآلیه . [ اَ ءِ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنها اعضاء مرکبه را گویند که اسم کل به تنهایی بر جزء آن صادق نباشد. شیخ الرئیس د...
اجسام آلیه . [ اَ م ِ لی ی َ/ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ هر جسم که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل اجسام غیرآلی یعنی اجسام مفرد. ا...
علیه . [ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع حرف جر + ضمیر) بر او. بر وی . || ضرر. نقصان . زیان . (ناظم الاطباء). به زیان .- بر علیه ؛ در تداول فارسی معاصر، ...
علیه . [ ع َ لی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرگور، بخش سلوانا، شهرستان ارومیه . دارای 115 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصو...
برپد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
علیة. [ ع َلی ی َ ] (ع ص ) تأنیث عَلی ّ. بلندمرتبه و رفیعالقدرو بلند و بالا. (ناظم الاطباء). رجوع به عَلی ّ شود.- حضرت علیه ؛ آستان بلندپا...
علیة. [ ع ِل ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلی ّ. رجوع به عَلی ّ شود. || شریف و رفیعالقدر و رئیس : هو من علیةالناس ؛ أی من أجلتهم و أشرافهم . (ا...
« قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.