ارساء
نویسه گردانی:
ʼRSAʼ
ارساء. [ اِ ] (ع مص ) ایستادن بر جای . استوار شدن . (منتهی الأرب ). || استوار کردن : و الجبال ارسیها (قرآن 32/79)؛ و کوهها را استوار کرد. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 5 ص 467). || بجای بداشتن . (تاج المصادربیهقی ). بر جای بداشتن . (زوزنی ). ثابت کردن . بر جای استوار کردن . بر جای ایستاده کردن (چنانکه کشتی را). (منتهی الأرب ). لنگر زدن کشتی را. (منتهی الأرب ) لنگر انداختن کشتی را یعنی در مرسی او را متوقف داشتن : و نحن ارسینا فی واد باسفلها. (رحله ٔ ابن جبیر).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ارصع. [ اَ ص َ ] (ع ص ) لاغرسرین و ران . (منتهی الأرب ). آنکه گوشت اندک دارد بر کفل و ران . ارسح . (زوزنی ). مؤنث : رَصْعاء. || طَعن ٌ ارصع...