اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

الا

نویسه گردانی: ʼLA
الا. [ اَ ] (ع اِ) الاء. درختیست تلخ . (منتهی الارب ). رجوع به الاء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عاصم غسانی . قلیل الشعر است . (ابن الندیم ).
علاء. [ ع َ ] (اِخ )ابن عبدالرحمن حضرمی حرقی ، مولای حرقه . تابعی است .
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم . تابعی است . رجوع به ابوعون شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن فضل بن عبدالملک . محدث است . رجوع به ابوهذیل شود.
علاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سیار. تابعی است . رجوع به ابوسیار شود.
آلاء. (ع اِ) ج ِ اِلْی و اَلْی . نعمتها. نیکیها. نیکوئیها. (ربنجنی ) : صفت و نعت او بنزد خردهمه آلاء کبریا باشد. مسعودسعد.پس پرده بیند عملهای ...
آل ا. [ لُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) اولیای خدا. || (اِخ ) خاندان و احفاد رسول صلوات اﷲعلیه .
علع.[ ع َ ل َ ] (ع اِ صوت ) کلمه ایست که بدان گوسفند و شتر را رانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
قزل آلا. [ ق ِ زِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) نوعی از ماهی است . (آنندراج ، از سفرنامه ٔ شاه ایران ). نوعی است از ماهی که نقطه های سرخ بر اعضاء دارد ...
گوگ آلا. (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 31هزارگزی شمال خاوری قره آغاج و 22هزارگزی جنوب شوسه ٔ م...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.