اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بارعه

نویسه گردانی: BARʽH
بارعه . [رِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث بارع و براعت . مؤنث بارع . (ناظم الاطباء). || زنی که در فضل تمام باشد و در دانش از سایرین درگذشته باشد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
باراه . (ص مرکب ) بارَه ْ. (دِمزن ). آنکه در راه راست میرود. (ناظم الاطباء) (دِمزن ). مقابل بیراه . (دِمزن ).
باراه . (اِخ ) ۞ از بتهای هند قدیم بود با بدنی چون انسان و سری چون سر خنزیر. (از ماللهند ص 58 س 7).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.