گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیروز نویسه گردانی: PYRWZ پیروز. (اِخ ) پادشاه ایران پسر یزدگرد و نواده ٔ بهرام گور. رجوع به فیروز شود : ازین آگهی سوی پیروز رفت هیونی برافکند پیروز تفت .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی پیروز پیروز. (ص ) ۞ فیروز. مظفر. غالب . منصور. نصرت یافته . مظفار. ظفرة. فاتح . بمعنی فیروز است که غالب شدن و غالب آمدن بر اعدا باشد. (برهان ) : لب... پیروز پیروز. (اِخ ) نام گردی ایرانی بعهد انوشیروان پادشاه ساسانی . (مزدیسنا ص 489). پیروز پیروز. (اِخ ) پسر یزدگرد شهریار آخرین پادشاه ساسانی . (احوال و اشعار رودکی ص 196 و مزدیسنا ص 13). وی پس از قتل پدر بتخارستان رفت و امپراتور چ... پیروز پیروز. (اِخ ) نام یکی از نجبای ایران معاصر با هرمز ساسانی و تابع پسر او خسروپرویز. پیروز پیروز. (اِخ ) نام یکی از نجبای خانواده ٔ بهرام . پیروز پیروز. (اِخ ) پسر طوس . از پهلوانان عهدبهمن ، پسر اسفندیار. (مجمل التواریخ والقصص ص 92). پیروز پیروز. (اِخ ) ابولؤلؤ. کشنده ٔ عمربن الخطاب . رجوع به فیروز و ابولؤلؤ شود. پیروز پیروز. (اِخ ) نام پسر شاپور که یکی از نجبای ایران و معاصر با یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی بود : چو نامه به مهر اندر آمد بدادبه پیروز شاپور فر... پیروز پیروز. (اِخ ) پسر اتشیش ۞ و مادر وی مهاندخت پسر یزدادبن کسری انوشروان بود. بروایت طبری در پایان عهد ساسانیان بزرگان وی را پس از آزرمی د... پیروز پیروز. (اِخ ) از قراء ناحیت سردرود همدان . (نزهةالقلوب چ اروپا ص 72). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود