گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پیروز نویسه گردانی: PYRWZ پیروز. (اِخ ) پادشاه ایران پسر یزدگرد و نواده ٔ بهرام گور. رجوع به فیروز شود : ازین آگهی سوی پیروز رفت هیونی برافکند پیروز تفت .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی اشتاد پیروز اشتاد پیروز. [ اَ دِ ] (اِخ ) نام پسر فیروز که یکی از نجبای ایران بود و در جنگ خسرو پرویز با بهرام چوبینه ، سالاری از سپاهیان وی بشمار میرفت... بادان پیروز بادان پیروز. (اِخ ) باذان پیروز. بادان فیروز. نام شهر اردبیل است و چون فیروز آن شهر را بنا کرد باین نام موسوم ساخت چه بادان بمعنی آبادان ... پیروز گردیدن پیروز گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) ظفر یافتن . پیروز شدن . غالب آمدن . دست یافتن . چیرگی یافتن . فاتح آمدن . پیروز گشتن : چو پیروز گردی ز... شاه رام پیروز شاه رام پیروز. (اِخ ) (شهر...) نام شهری است که کسری پس از آنکه قوم موسوم به چول را سرکوب کرد و فقط هشتاد نفر که از بهترین مردان جنگی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود