اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تغلیل

نویسه گردانی: TḠLYL
تغلیل . [ ت َ ] (ع مص ) بغالیه بیالودن . (زوزنی ). نیک غالیه بکار داشتن .(تاج المصادر بیهقی ). غالیه مالیدن بر موی کسی : غلله بالغالیة تغلیلا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). غالیه بر ریش مالیدن . (از اقرب الموارد). || منسوب بخیانت کردن کسی را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || غِلالة. (نوعی زیرپوش ) در زیر لباس پوشیدن . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تقلیل . [ ت َ ] (ع مص ) اندک کردن و به اندکی فانمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). اندک کردن . (دهار). اندک گردانیدن . (ترجمان جرجانی ت...
این واژه تازى (اربى) است و سپارش میگردد بجاى آن از واژه هاى کاستارى Kastari (پهلوى: تقلیل ، کاهش) ، کاهینKahin (پهلوى: تقلیل ، کسر ، تخفیف) ، کاهانش K...
تقلیل دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) کاستن . کم کردن . مختصر کردن . رجوع به تقلیل و دیگر ترکیبهای آن شود.
تقلیل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کم کردن . || کم خوردن و اندک خوردن غذا. (ناظم الاطباء).
تقلیل یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) کاسته گردیدن . کم شدن . کاهش یافتن . رجوع به تقلیل و دیگر ترکیبهای آن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.