اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تقلیل

نویسه گردانی: TQLYL
تقلیل . [ ت َ ] (ع مص ) اندک کردن و به اندکی فانمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). اندک کردن . (دهار). اندک گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کم کردن و کم نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کم کردگی و کم شدگی و کمی و قلت . (ناظم الاطباء). || کم قرار دادن چیزی را در نزد کسی یا آنکه کم تصور کردن چیزی را اگرچه کم نبود. (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قلله ُ فی عینه ؛ ای اراه ایاه قلیلاً. (منتهی الارب ). || نزد قاریان بمعنی اماله است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- برتقلیل ؛ دست کم . حداقل . لااقل :
وانگهی قال قال حدثنا
گفته ای صدهزار بر تقلیل .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه تازى (اربى) است و سپارش میگردد بجاى آن از واژه هاى کاستارى Kastari (پهلوى: تقلیل ، کاهش) ، کاهینKahin (پهلوى: تقلیل ، کسر ، تخفیف) ، کاهانش K...
تقلیل دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) کاستن . کم کردن . مختصر کردن . رجوع به تقلیل و دیگر ترکیبهای آن شود.
تقلیل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کم کردن . || کم خوردن و اندک خوردن غذا. (ناظم الاطباء).
تقلیل یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) کاسته گردیدن . کم شدن . کاهش یافتن . رجوع به تقلیل و دیگر ترکیبهای آن شود.
تغلیل . [ ت َ ] (ع مص ) بغالیه بیالودن . (زوزنی ). نیک غالیه بکار داشتن .(تاج المصادر بیهقی ). غالیه مالیدن بر موی کسی : غلله بالغالیة تغلیلا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.