اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تقتیر

نویسه گردانی: TQTYR
تقتیر. [ ت َ ] (ع مص ) نفقه را بر عیال تنگ گرفتن .و قوت روزگار دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفقه را بر عیال تنگ کردن و قوت روز گذاردن . (آنندراج ). تنگی کردن در نفقه ٔ عیال . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) : نمیتوانم که بر نفس خویش و اقارب و اتباع تنگ گیرم و به تقتیر روزگار گذرانم . (تجارب السلف هندوشاه ص 33). || گوشت را برای شیر در زبیه نهادن تا بوی آن دریابد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند شدن بوی بریانی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برآمدن بوی گوشت . (از اقرب الموارد). || به پشم و صوف شتر دود کردن تا شکار بوی شکاری را درنیابد. || بر خاک و غبار و مانند آن برافکندن کسی را. || برانگیختن بوی . || قرین یکدیگر گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تقطیر. [ ت َ ] (ع مص ) چکانیدن . (زوزنی ) (دهار). چکانیدن و قطره قطره چکانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). استقطار آب دارو با قرع ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژوهش، ژوهیدن (دری)*** فانکو آدینات 09163657861
تقطیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ژوشیدن و عمل تقطیر اجرا کردن . (ناظم الاطباء). بدست آوردن مایع از بخار چیزی . رجوع به تقطیر شود.
این یک کلمه عربی است.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.