اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خزی

نویسه گردانی: ḴZY
خزی . [ خ ِزْی ْ ] (ع اِمص ) خواری . (از منتهی الارب ). || رسوائی . (منتهی الارب ) : ملک قدیم و دودمان کریم آل سامان بر باد داد و بدنامی اندوخت که تا ابد عار آن کار و خزی آن حرکت بر روی روزگار باقی خواهد بود. (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
خزی . [ خ َزْی ْ ] (ع مص ) غلبه کردن بر کسی در خواری . یقال : خازانی فلان مخازاة فخزیته . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خزی . [ خ ِزْی ْ ] (ع مص ) در بلا و شهرت افتاده و ذلیل و خوار گردیدن . (از منتهی الارب ). خوار شدن . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خَزی ̍ ...
خزی . [ خ َ زا ] (ع مص ) خوار گردیدن ، خِزی . (منتهی الارب ). || رسوا شدن . (ازمنتهی الارب ) (از تاج العروس ). (از اقرب الموارد).
خزی . [ خ َزْی ْ ] (ع ص ) رسوا. (از غیاث اللغات ) : سخن حجت بر وجه ملامت مشنوتا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم .ناصرخسرو.
هنگامی که جمعی از دوستان از میخانه ای به میخانه ی دیگر می روند و در هر میخانه مشروب می نوشند. به آن میکده گردی و خرابات روی نیز گفته می شود. معادل ان...
خذی . [ خ َ ذا ] (ع مص ) سست و مسترخی گردیدن چیزی . (از ناظم الاطباء). || سست و کوفته گردیدن گوش و از بن کج شدن آن بسوی روی . (از منته...
خذی . [ خ ُ ذَی ی ] (ع اِ) از القاب خر است . (ناظم الاطباء).
خظی . [ خ ُ ظا ] (ع مص ) رجوع به خظا در این لغت نامه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
شیوا
۱۳۹۱/۰۶/۱۸ Iran
0
0

می خوام بدونم خزی رو چه طور می خونن؟


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.