اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راش

نویسه گردانی: RʼŠ
راش . (اِ) توده و انبار غله ٔ پاک شده را گویند مرادف جاش . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از فرهنگ رشیدی ). توده و انبار غله .(غیاث اللغات ). توده و انبار غله ٔ پاک شده و از کاه برآورده را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). انبارغله . چاش نیز گویند. (شعوری ج 2 ورق 7). انبار غله که آن را جاش هم گویند. (از فرهنگ سروری ) (فرهنگ خطی ). || درختی است که در جنگلهای ایران موجودمیباشد، چوب آن برای ساختمان منازل دهاقین استعمال میشود. این درخت از 650 تا 2000 گزی در جنگلهای مرطوب آستارا، دیلمان ، کلارستان ، نور، کجور دیده میشود. (یادداشت مؤلف ). زان ، بشجیر، عیش السیاح ، شجرة النَبَع، نبع، شریان ، شَوحَط، چِهَلَر، راج ، آلاش . (یادداشت مؤلف ). درخت راش از تیره ٔ فاقاسیا ۞ و از جنس فاقوس ۞ میباشد یک گونه ٔ آن فاقوس سیلواتیکا ۞ در جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران نام برده شده است ، این درخت را در گیلان ، رامسر، کجور و کلارستق ، راش ، در آستارا، قزل گز ۞ در درفک و طوالش ، الوش ۞ و آلاش ۞ ، در نور، چلر ۞ ، در مازندران ، مرس ، ۞ و در گرگانرود، قزل آغاج ۞ می خوانند. درخت راش در جلگه تقریباً نایاب است . ولی در بلندی های کوهستانها فراوان میباشد. در گیلان و مازندران در ارتفاع بیش از دو هزار متر از سطح دریا جنگلهای خالص آن یافت میشود. راش درختی است سایه پسند و از اینرو دارای شاخ و برگ فراوان میباشد. نهال جوان آن از سرمای سخت زود گزند می بیند و بویژه سرمای بهاره برگهای آن را نابود میسازد،گرمای زیاد نیز برای آن زیانبخش است . در نقاط سرد خوب جست نمی دهد ولی در جاهای گرم تا اندازه ای بهتر جست میدهد. توان گفت که درخت راش دارای ریشه های سطحی است و برای جنگلهای خاکهای کم ژرفا و آهکی شایسته میباشد. در جنگلهای انبوه از شصت تا هشتاد سالگی ولی درفضای باز از 40 تا 50 سالگی بار میدهد. در خاکهای خوب هر 5 یا 6 سال یکبار و در آب و هوای ناسزگار هر 15 سال یکبار میوه ٔ فراوان میدهد. میوه اش 5 تا 7 درصدروغن دارد. قد آن خیلی بزرگ میشود و به 35 متر و قطر یک متر و نیم میرسد. عمر آن 200 تا 250 سال میباشد. چوب آن برای ساختن در و پنجره و تراورس راه آهن و میز و صندلی و مبل و صندوق و غیره بکار میرود و مصرف آن بیش از دیگر چوبها است . از سلولز آن پارچه های ابریشمی لطیف و خوب میسازند. زغال و هیزم آن نیز پسندیده است . (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 164). و نیز رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 صفحات 118، 125، 121، 128 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
راش . (ع ص ) ۞ سست و ضعیف . (آنندراج ).- جمل راش ؛ شتر سست پشت . (منتهی الارب ). شتر پست پشت . (ناظم الاطباء). || شتری که صاحب گوش بسی...
راش . (ع اِ) ۞ پر مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مرغی که پر درآورده . (از اقرب الموارد).
راش  راش  نام فارسی: نام عربی: «زان»، «نَبَعْ»، «شجرۀالنبع»، «بشجیر»، «شوحَطْ» و «شریان» نام انگلیسی: نام محلی: در گیلان، کلارستاق، کج...
رعش . [ رَ] (ع مص ) یا رَعَش . لرزه گرفتن کسی را و لرزیدن او.(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). لرزان شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). ...
رعش . [ رَ ع ِ ] (ع ص ) مرد بددل و ترسنده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جبان . (از اقرب الموارد). || آنکه می لرزد. (مهذب الاسماء) (از اقرب...
رعش . [ رَ ع َ ] (ع مص ) رَعش . رجوع به رَعش شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.