اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رغیب

نویسه گردانی: RḠYB
رغیب . [ رَ ] (ع ص ) مرد بسیارخوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). پرخوار. اکول . اکال . || شتر بسیارشیر بسیارنفع. ج ،رِغاب . || حریص و آزمند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آزمند. آزور. حریص . طامع. طماع . (یادداشت مؤلف ). رغبت کننده . (غیاث اللغات ). || فراخ شکم از مردم و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). فراخ شکم . (مهذب الاسماء). فراخ درون . (یادداشت مؤلف ). || سیف رغیب ؛ تیغبسیارآب عریض رخسار. || حوض رغیب ؛ حوض فراخ . کذلک سقاء رغیب ؛ مشک فراخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). واسع. پهناور. فراخ . (یادداشت مؤلف ). || واد رغیب ؛ رودبار کلان و فراخ بسیارآب بردار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
رغیب . [ رِغ ْ غی ] (ع ص ) مرد بسیارخوار و حریص و آزمند. برای مبالغه تشدید گرفته است . (از ناظم الاطباء).
رقیب . [ رَ ] (ع ص ، اِ) نگهبان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از صراح اللغة) (السامی فی الاسامی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از لغت محلی...
هماورد
ای رقیب Hey Guard / Ey Reqîb که اکنون آن‌را «ای دشمن» ترجمه می‌کنند، سرود رسمی حکومت اقلیم کردستان عراق است. این سرود توسط شاعر کرد یونس رئوف دلدار...
یک رقیب . [ ی َ / ی ِ رَ ] (اِخ ) کنایه است از حق سبحانه تعالی . (آنندراج ) (از غیاث ).
چابک رقیب . [ ب ُ رَ ] (ص مرکب ) حریف ماهر. رقیب چالاک : هر نفس این پرده ٔ چابک رقیب بازییی از پرده برآرد غریب .نظامی (مخزن الاسرار).
رقیب الشمس . [ رَ بُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) آفتاب پرست . آفتاب گردان . سیمیچگا. صامریوما. طورنشولی . ۞ (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.