اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رؤد

نویسه گردانی: RWD
رؤد. [ رُءْدْ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَأد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || بن ریش . (منتهی الارب ). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رَأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || سهولت و رفق . گویند: علیک بالرؤد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
خرم رود. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، واقع در 8هزارگزی خاور دیلمان . این ناحیه کوهستانی...
خشک رود. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) رودخانه ٔ خشک . رودخانه ای که آب آن بند آمده است : و ایشان را [ مردم سرخس را ] یکی خشک رود است که اندر میان ...
خاش رود. (اِخ ) نام رودی بوده است در سیستان . صاحب تاریخ سیستان گوید:... و اکنون پیداست که رود هیرمند و رخدرود و خاش رود و فراخ رود و خشک ر...
خان رود. (اِخ ) دهی است از دهستان اردمه بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری طرقبه و 17 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد...
حریف رود. [ ح َ ] (اِخ ) نام رودی به نیشابور. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 29).
حسن رود. [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد اردهال بخش قمصر شهرستان کاشان در 56هزارگزی شمال باختری قمصر و کنار راه فرعی کاشان به ...
حسن رود. [ ح َ س َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رشت و پهلوی ۞ میان کورابجیر و طالب آباد در 366900 گزی تهران .
حسن رود. [ ح َ س َ ] (اِخ ) رودخانه ای است که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی میباشد.
چاک رود. (اِخ ) دهی است جزء بلوک پیرکوه از دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت که در جنوب خاوری رودبار و 7000 گزی جنوب امام کنار رودخانه ...
پای رود. (اِخ ) موضعی به مغرب کبراباد در مشرق قهستان .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.