گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رهال نویسه گردانی: RHAL رهال . [ رَهَْ ها ] (ع ص ) ظاهراً به معنی سست و خرفت است ، ازرهل به معنی سست و جنبان شدن گوشت بدن : بدان منگر که رهالم به کار خویش محتالم شبی تاری به دشت اندر ابی صلاب فرکالم .طیان . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی رهال رهال .[ رَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان خوی ، واقع در جنوب باختری بخش . که از شمال به دهستان فرورق ، از جنوب ... رهال رهال . [ رَ ] (اِخ ) دهی است ، مرکز دهستان رهال از بخش حومه ٔ شهرستان خوی . دارای 319 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ قطور. محصول عمده ٔ آنجا غ... رحال رحال .[ رِ ] (ع اِ) نوعی از فرش و گستردنی . (ناظم الاطباء). گستردنی یمنی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). گستردنی یمنی یا آنکه در یمن ساخته شود... رحال رحال . [ رَح ْ حا ] (ع ص ) ماهر و نیک دانا در پالان نهادن و سوار شدن شتر. (ناظم الاطباء). نیک دانا و ماهر در پالان نهادن . (آنندراج )(منتهی ال... رحال رحال . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. سکنه ٔ آن 8 تن . آب آن از چشمه . محصولات آن غلات و حبوب و صنایع دستی آنج... نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود