گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زرت نویسه گردانی: ZRT زرت . [ زِ ] (اِ) زرشک . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ۞ امبرباریس . زَرَک . (مفاتیح ، یادداشت ایضاً). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی زرت زرت . [ زُرْ رَ ] (اِ) غله ٔ معروف که به هندی جواری گویند ۞ و در عربی ذرة آمده و ظاهراً معرب کرده اند. (فرهنگ رشیدی ). غله ای است معروف ... زرت زرت . [ زَ ] (ع مص ) خفه کردن کسی را. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). زرط زرط. [ زَ ] (ع مص ) لقمه فروبردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ذرت ذرت . [ ذُرْ رَ ] (ع اِ) گیاهی است چون نی و آن را میوه ای به بزرگی یک و دو خیار بلفافهائی پیچیده و به درون میوه چوبی است که خوردنی ن... ضرط ضرط. [ ض َ ] (ع مص ) ضَرِط. تیز دادن . (منتهی الارب ). ضرط ضرط. [ ض َ رِ ] (ع مص ) ضَرط. تیز دادن . (منتهی الارب ). ضرط ضرط. [ ض َ رَ ] (ع اِمص ) سبکی ریش . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || باریکی ابرو. (منتهی الارب ). تنکی ابرو. (منتخب اللغات ). گل ذرت گل ذرت . [ گ ُ ل ِ ذُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 66000گزی شمال خاوری بندرعباس ، سر راه مالرو س... اصل ذرت اصل ذرت . [ اَ ل ِ ذُرْ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل الذرة شود. کاکل ذرت کاکل ذرت . [ ک ُ ل ِ ذُرْ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )رشته های افشانی که بر سر میوه ٔ ذرت باشد. دسته ای ازالیاف که بر سر میوه ٔ ذرت است و ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود