اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شمس

نویسه گردانی: ŠMS
شمس . [ ش َ ] (ع مص ) آفتابناک شدن روز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). با آفتاب شدن روز. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || دشمنی برآوردن کسی را: شمس له . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
شمس آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فرعی بخش ششتمند شهرستان سبزوار. سکنه ٔ آن 455 تن . آب آن از قنات و راه آنجا ماشین رو است . (از ف...
شمس آباد. [ ش َ ](اِخ ) دهی است از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد. سکنه ٔ آن 1175 تن . آب آن از چشمه و رودخانه . محصول عمده ٔ آن غلات...
شمس آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جی بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان . سکنه ٔ آن 1157 تن . آب آن از زاینده رود، چاه و قنات . راه آنجا ماش...
شمس آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عقدا بخش اردکان شهرستان یزد. سکنه ٔ آن 209 تن . آب آن از قنات . راه ماشین رو دارد (فرعی ). (از فر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نام یکی از محلات قدیمی شهرستان شوشتر در استان خوزستان. با برآمدن آفتاب دکانهای این محله جزء اولین نقاطی از شهر بوده که پرتو آفتاب به آن میتابیده است....
زوال شمس. زوال، مایل گردیدن آفتاب از میانه ٔ آسمان، متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب. رجوع شود به زوال و شمس.
لعاب شمس . [ ل ُ ب ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریق الشیاطین . چیزی که چون تار عنکبوت در صحراها گرمگاهان در هوا دیده شود. آنچه گرمگاه بی...
شمس الدین . [ ش َ سُدْدی ] (ع اِ مرکب ) آفتاب دین . (فرهنگ فارسی معین ).
شمس الدین .[ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) چشمه ای است از بلوک سرحد شش ناحیه نیم فرسخ مغربی خان میرزا. (فارسنامه ٔ ناصری ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۸ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.