شمس
نویسه گردانی:
ŠMS
شمس . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شامِس . (ناظم الاطباء). || ج ِ شموس . (از اقرب الموارد). رجوع به شامس و شموس شود.
واژه های همانند
۱۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) جوینی صاحب دیوان . رجوع به صاحب دیوان شود.
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) خراسانی . امیر شمس الدین خالد در زمان سلطان طغرل سلجوقی منصب امارت داشته و در فن شعر شاگرد سوزنی سمرقندی...
شمس الدین . [ ش َسُدْ دی ] (اِخ ) داود. از امرای خاندان ارتقیه ٔ ماردین (حدود 691 - 693 هَ . ق .) (فرهنگ فارسی معین ).
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) دوم ، ابن غیاث الدین . از پادشاهان آل کرت (جلوس 730-729). (فرهنگ فارسی معین ).
شمس الدین . [ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) سوزنی . رجوع به سوزنی ... شود.
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) طبسی . رجوع به شمس (طبسی ) شود.
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) عبیدی . در سلک اعاظم علمای عهد غازان خان انتظام داشت و تألیفاتی دارد از آن جمله است : 1- متن اقلیدس 2-...
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) علی چشمی . از سربداران خراسان (جلوس 749-753 هَ . ق .). شمس الدین فضل اﷲ زمام امور امارت سربداران را تسلیم ...
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ )فضل اﷲ. از سربداران خراسان (جلوس و استعفا 749 هَ .ق .). بعد از قتل کلواسفندیار، مردم خواستند لطف اﷲ پسر امیر م...
شمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) فیروزشاه . از حکام بنگاله (جلوس 702-718 هَ . ق .). (فرهنگ فارسی معین ).