اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عاسم

نویسه گردانی: ʽASM
عاسم . [ س ِ ] (ع ص ) رنج و سختی رساننده بر عیال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زحمت کشنده جهت عیال بود. (اقرب الموارد). || مرد طامع. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ج 6 ص 95).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
عاسم . [ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است یا ریگ توده ای به عالج . (منتهی الارب ). نام آبی است مر کلب را در سرزمین شام نزدیک خُرّ. نصر گوید عا...
عاسم آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بزچلو بخش کمیجان شهرستان اراک . واقع در 15هزارگزی باختر کمیجان و شش هزارگزی راه عمومی . ناحیه ای...
عاصم . [ ص ِ ] (ع ص ) بازدارنده . (غیاث اللغات ). منعکننده . (از اقرب الموارد). نگاه دارنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حفظکننده . (از اقرب المو...
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) شهری است در جنوب یهودا و بعد از تقسیم اول به سبط یهودا داده شد. (قاموس کتاب مقدس ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد هذیل . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) نام دو وادی است از وادیهای عقیق . (منتهی الارب ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن ایوب ، مکنی به ابوبکر. نحوی . وی یکی از علماء و لغویان بود و او را آثاری است از جمله : شرح معلقات و شرح دیوان ام...
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن بهدلة الکوفی الاسدی . کنیه ٔ او ابوبکر و یکی از قراء سبعه بود و به سال 128 هَ . ق . درگذشت . او شاگرد ابوعبدالرحمان ا...
عاصم .[ ص ِ ] (اِخ ) ابن ثابت . تابعی است . (منتهی الارب ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن خلیفةبن معفل الضبی . یکی از سواران عرب جاهلی و از شعرای مخضرمین بود. وی اسلام را درک کرد و در بصره ساکن بود و ...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.