اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عداء

نویسه گردانی: ʽDʼʼ
عداء. [ ع ِ ] (ع اِ) سنگی نازک که بدان چیزی را بپوشانند. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط). در محیط المحیط عِدو را بدین معنی نوشته و گوید جمع آن عِداء است و ذیل عِدی نویسد: سنگی است رقیق که بدان چیزی را پوشانند. || (مص ) خصومت کردن با کسی و دشمن او شدن . (اقرب الموارد). || پی یکدیگر زدن . || پی یکدیگر زدن و انداختن دو شکار را در یک تک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
پاداش مینوی, فرشته توانگری
کج ادا. [ ک َ اَ ] (ص مرکب ) بدادا. کجرو و ستیزه جو. رجوع به بدادا شود.
خوش ادا. [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] (ص مرکب ) خوش اطوار. نیکواطوار. خوش احوال . (یادداشت مؤلف ). شیرین حرکات : غمزه اش از من بفرض گر طلبد جان بقرض ...
ادا اصول . [ اَ اُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادا و اصول . ناز. نمودن کراهت و غیره .
اداء کامل . [ اَ ءِ م ِ ] (ترکیب وصفی ) بجاآوردن کاریست بطریقی که امر شده است ، مثلاً کسی امام را درک کرده و نماز هم بخواند. (تعریفات جرجان...
اداء ناقص . [ اَ ءِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ) برخلاف اداء کامل است ، مانند نماز شخص منفرد و نماز شخص سابق بر امام در اعمال قبل از امام . (تعریفات ج...
چابک ادا. [ ب ُ اَ ] (ص مرکب ) حاضرسخن . || سازنده و نوازنده (ناظم الاطباء) : اگر لفظ و معنی نظیر هم اندبه چابک ادائی اسیر هم اند.ظهوری (از ...
حسن ادا. [ ح ُ ن ِ اَ ] (اِخ ) (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) درست انجام دادن . رجوع به ترکیبات حسن شود.
نازک ادا. [ زُ اَ ] (ص مرکب ) شیرین حرکات . خوش اطوار. که حرکات و اطوارش ظریفانه و دلنشین است . خوش حرکات : یک شیوه حاصلم ز تو نازک ادا نشدگ...
ادا و اصول . [ اَ وُ اُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادا اصول . رجوع به ادا شود.- ادا و اصول درآوردن ؛ در تداول عوام ، کراهت به تصنع نمودن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.